. | #عاشقانه_ای_از_جنس_شهدا |
.
| #عاشقانه_ای_از_جنس_شهدا |
| #عاشقانه_های_مذهبی |
.
.
زمانـے ڪہ با حمید ازدواجــ?ـ ڪردم از همہ جدا شدهـ بودمـ . همہ ڪسم شد او. خیلـے با هم دوست بودیمـ.
.
یڪ روز صفیہ بدو بدو آمد ، گفت:"فاطمہ!یڪ چیزے مـےگویمـ هول نڪـ?ــنـے!”
گفتم چـے شدهـ؟!
گفت:"حمید آمدهـ ولـے زخمـے است".
من گل از گلم شڪفت.?☺️
___
.
مثل بچہ ها با سر زانوهایمـ خزیدم تا نزدیڪ تشک او . گفتم :"واے حمید! خیلے خوشــ?ـحالمـ زخمـے شده اے.” آنقدر از برگشتنـ او ذوق زدهـ بودم کہ نفهمیدم این حرف کمـے زمخت است.
حمید صورتش را درهم کشید . درد و خنـ?ــده اے کہ تا پشت لب هایش آمدهـ بود و او نمـے خواست بہ بیرون درز ڪند.
گفت"دختر! این چہ طرز حرف زدنـ است؟آدمـ مـے گوید خدایا!اگر حمید زخمـے شد و رضاے تو در اینـ بوده ، من راضیم بہ رضاے تو.اگر شهید هم بشود همین.” چشم هایمـ برقـے زد و گفتم:” این حرف ها را جمع کن حمید! خوب شد زخمـے شدے. یڪ ماه پیش خودم هستـے."??
.
بخشـے از ڪتاب:
نیمہ پنهانـ ماهـ _انتشارات روایت فتح
.
.
?| #شهیدحمیدباڪرے |