#عاشقانه_شهدا
24 بهمن 1398
#عاشقانه_شهدا?
ساعت یازده شب بود که اومد خونه
حتی لای موهاش پر از شن بود!
سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم?
گفت نه منتظر می مونم تا بیای با هم شام بخوریم?
وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده خواستم پوتین از پاهاش در بیارم که بیدار شد?
گفت: داری چیکار میکنی؟?
میخوای شرمنده م کنی؟?
گفتم: نه، آخه خسته ای!?
سر سفره نشست و گفت: نه! تازه میخوایم شام بخوریم❤️
#شهید_مهدی_زین_الدین
#به_روایت_همسر_شهید