#عاشقانه_همسر_شهدا
09 اردیبهشت 1398
#عاشقانه_همسر_شهدا?
#مدافع_عشق?
با چندتا از خانواده های
سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم?
یه روز که حمید از منطقه اومد،
به شوخی گفتم:
” دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"?❤️
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم?
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد?
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه?
جا خوردم?
گفتم:
” تو خیلی بی انصافی!☹️
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو،
اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری
و نمیزاری من گریه کنم،‼️‼️
حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟??
سرش رو بالا آورد و گفت:
“فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی?
من اصلا از جبهه برنمیگردم"?
#همسر_شهید_حمید_باکری