عمر بن حنظله به امام باقر عليه السلام عرض كرد:
                    10 اردیبهشت 1398                 
                                        
                        
            
            عمر بن حنظله به امام باقر  عليه السلام عرض كرد: 
خيال مي كنم من خدمت شما قدر و منزلتي دارم و مورد علاقه و عنايت شما هستم، امام ـ عليه السلام ـ فرمود: آري، عرض كرد درخواست مي كنم اسم اعظم را به من بياموزي، 
حضرت جواب دادند آيا نيروي پذيرش و تاب نگهداري آن را داري؟ گفتم بلي، ايشان دستور دادند داخل اطاق برو وقتي كه داخل شدم، آنجناب هم وارد گرديد و دست خود را بر زمين گذاشت تا ناگاه ديدم فضاي خانه چنان تاريك شد كه چشم هايم ابداً چيزي نمي ديد مفاصل و استخوانهايم بشدت در حركت و تكان افتاد.
حضرت باقر عليه السلام فرمود: ميل داري به تو بياموزم يا توان نداري؟
عرض كردم نه يابن رسول الله مرا آن نيرو نيست در اين موقع دست خويش را برداشت اطاق مانند اول روشن شد و امام عليه السلام را ديدم كه تبسم مي كرد.
?خزینه الجواهر