#فیلمنامه_اربعین
13 شهریور 1402
🏴🏴در مسیر دلدادگی🏴🏴
برای اولبن بار وارد مسیر پیاده روی نجف تا کربلا شدم .حال و هوای عجیبی داشتم چشمان با دقت اطراف را نگاه می کرد. صداهای مداحی های عراقی خیلی قشنگ بود.
در میان همه ی موکب ها موکب کوچک ،ساده ،اما پر معنی نظرم را جلب کرد. جلو رفتم پیرزنی حدود 90 ساله در میان موکب روی زمین جلویش آتش روشن کرده بود (بوی دود و اسفند همه جا رو پر کرده بود).دور تا دور موکب پارچه سیاه و وسط اش پرچم یا لثارات الحسین بود.
میان آتش کتری بزرگی بود.انگارهمه ی دارایی اش همین بود.اطراف آتش چند استکان کوچک.با گریه به سمتم استکان چایی را گرفت .استکان چایی را گرفتم و شروع به خوردن چایی کردم.برق شادی در چشمانش موج می زد.
آری در مسیر دلدادگی هر کسی به نوعی در حال خدمت به زوار بود.
#فیلمنامه_اربعین
#فلیمنامه نویسی