لاله ای ازملکوت
بسم الله الرحمن الرحیم:
صداقت و صفای وجود
جناب مستطاب آقای محسن مجتهد زاده
نقل کردند:
زمانی با آقایان حاج ابراهیم
صادقی اسفهلانی و سَیّد غلامحسین
الهی، حاج علی حاج فتحعلی و آقای
بزرگ زادگان در مشهد مقدّس، در منزل
حاج حبیب نانوا خدمت آقای مجتهدی
بودیم. آقا که در حال توسّل بودند، یک
مرتبه فرمودند:
هم اکنون حضرت رضا
(علیه السلام) در صحن مطهّر سقاخانه
تشریف دارند! همین الآن برای پابوسی
حضرت به آنجا مشرّف شوید…
به فرموده ی آقا همگی به راه افتادیم،
وقتی می خواستیم وارد صحن مطهّر
شویم نزدیک درب، رفقا همگی به گریه
افتادند.
در این موقع من از حالت آنها که سعی
می کردند خیلی موُدّبانه راه بروند و
خدمت حضرت سلام و عرض ادب کنند
نا خودآگاه خنده ام گرفت، به طوری که
با حالت خنده ای که عارض شده بود
نمی توانستم وارد صحن شوم. این امر
موجب گلایه ی سایرین شد، ناگزیر از
همان جا به منزل بازگشتم و نزد آقای
مجتهدی رفتم. هنگامی که بقیّه ی
دوستان هم از حرم مراجعت نمودند
آقا تبسّمی کرده و فرمودند: حضرت
رضا (علیه السلام) خنده های آقای مجتهد
زاده را قبول کردند.
?لاله ای ازملکوت ج۲