یکماه زیر سایه حق بودن
ابتدا باید فراموش نکنیم که یک ماه زیر سایهی حقْ جای شکر دارد و شکر الهی بهجای آوریم که: پروردگارا! چه لطف بزرگی بود که یک ماه ما را زیر سایهی خاص خود قرار دادی، واین شکر را وسیله ادامه اُنس با منعِم قرار دهیم تا انشاء الله از نعمتی به نعمتی دیگر منتقل شویم.
آن ماه عزیر را به عید ختم فرمودي،عیدی که شرایط گشودهشدن درهای رحمت و سعادت است وموقع در یافت صله کامل یعنی لقاء الهی.
با خارجشدن از این ماه از گناهان خارج شدید، سعی کنید برنگردید و عزم خود را در حفظ پاکی استوار دارید تا صفای ماه رمضان بماند.
عید فطر؛ روز اجازهی گشودن دست گدایی به سوی کرم پروردگار است و با اطمینان از خدا در قنوتها تقاضا میکنید و میگویی:
اللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً وَ لِمُحَمَّدٍ ص ذُخْراً وَ مَزِيداً أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى عَبْدٍ مِنْ عِبَادِكَ وَ صَلِّ عَلَى مَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ رُسُلِكَ وَ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا سَأَلَكَ عِبَادُكَ الْمُرْسَلُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا عَاذَ بِكَ مِنْهُ عِبَادُكَ الْمُرْسَلُونَ.
ای خدایی که در مقام کبریاییِ عظمت وجُود و جبروت و عفو، و رحمت و تقوی و مغفرت هستی، به حق این روز که آنرا برای مسلمین عید قرار دادهای و زمینهی ارتباط با مقام کبریایی وجود و جبروت و … خود را برای آنها فراهم نمودهای ،و زمینهی پایداری و وسعت دین حضرت محمد«صلّیاللهعلیهوآله» و آل او را در این روز فراهم نمودهای، ضمن صلوات بر محمد و آل او مرا در همهی خیرها یی که این خانواده را وارد کردی، وارد کن و از همهی شرّها که این خانوادهی سراسر عصمت را از آنها خارج کردی، خارج کن، پرودگارا از تو تقاضای آن کمالاتی از قرب به سوی تو را دارم که بندگان صالح تو از تو تقاضا میکنند، و به تو پناه میبرم از انحرافات ا فساد در دین،که بندگان صالح تو از آنها به تو پناه میبرند.
وسعت دعاهای در قنوت نماز عید فطر نشان میدهد که در آن روز شرایط بیرونی و درونی طوری فراهم است که زمینهی نایلشدن به اوج کمالات را داری .غافل مباش و تکبیرات بین قنوتها را با فروتنی کامل اداء کن تا إنشاءالله نور کبریایی حق بر قلبت تجلی کند و بهکلی گناهان سوخته شده با شعلهی رمضان ریشهکن شود.
حال تو میمانی و خدا، هرچه میخواهی در راستای حفظ آن اُنس تلاش بکن.
تمام زندگی وابسته به اصلاح 3 رابطه
زندگي انسان عموماً در سه رابطه خلاصه ميشود. يكي رابطه ی «انسان با خدا»، و دیگر رابطه ی «انسان با خود»، و سوم رابطهی «انسان با ديگران»، و موفقيت هركس در تمام زندگي به اصلاح اين سه رابطه بستگی دارد، و تمام مشكلات انسانها - اعم از زندگي فردي و يا اجتماعي- به جهت مختل شدن اين سه رابطه است. در دعاي مكارم الاخلاق اصلاح اين سه رابطه توسط امامي معصوم، يعني حضرت سجاد(علیه السلام) از خداوند تقاضا می شود.
1-در اين دعا زواياي ظریفِ نيازهاي روحي و قلبي و روانيِ رابطة انسان با خدا و با خود و با ديگران موشكافي شده و با شناخت راه اصلي، در صدد جوابگويي حقیقی به آن نيازها برآمده.
2- دعاي مكارم الاخلاق؛ روابط انسان را طوري در بستر سلامت سوق ميدهد كه اگر انسان همّت کرد تا مراتب عاليه ی معنوی را طي كند، به بحران روحي و افراط و تفريط در عمل دچار نشود و به واقع تحقق روحيه هاي مطرح شده در اين دعا براي توسعه ی معنوي به عنوان مقدمه ی سير و سلوك ضروري است.
3- در اين دعا از راههايي كه انسان را به ناكجاآباد گرفتار ميكند، به شدت پرهيز شده است و از كاربردي ترين روشها سخن گفته مي شود، تا اگر كسي با عزمي جدّي تصميم گرفت بار سنگين اضطرابها را از روان خود فرو نهد، بي دليل خود را بازي ندهد، بلكه به خوبي راه درمان را بشناسد و با تمام وجود در صدد رفع مشكل برآيد و نتيجه بگيرد، زیرا در مقابل انبوه راههاي انحرافي، مسلم يك راه صحيح وجود دارد، و راه صحيح در شكل دادن به روابط سه گانة انساني، همان راهي است كه امام معصوم(علیه السلام) معرفي مي نمايند. عمده آن است كه برخورد ما با اين دعا برخوردي كاربردي باشد و بخواهيم از آن در اصلاح روابط سه گانه ی خود بهره برداري كنيم.
4- امروزه مكتبهاي روان درماني به روشهاي مختلف در صدد تخليه ی فشارهاي رواني بشرِ دوران مدرن هستند، ولي در تمام آن مكتبها يك نقطه ضعف اساسي نهفته است و آن عبارت است از راهنمايي به سوي ناكجاآباد؛ و نهايتاً آن مکاتب در تلاش اند تا با خالي كردن روان از اضطرابها، انسانها را خالي و بيم حتوا كنند. به اصطلاح روش اين مكتبها روش «تخليه ی هرگونه دغدغه از روان انسانها يا به عبارت دیگر پر از هيچي كردن انسانهاست» و اگر هم بخواهند چيزي را جايگزين موضوع عامل آزار رواني كنند، موضوع جايگزين شده چندان تفاوتي با همان تخليه اي كه عرض شد ندارد، حتي اگر موضوعي معنوی جايگزين شده باشد. چرا كه معنويتِ وَهْمي باز همان تخليه است و آن غير از آن نوع جايگزيني است كه در مجموعهی يك مكتب توحيدي پيشنهاد مي شود. پس بايد در جايگزينيِ اضطرابها، انوار عاليه ی خداي قادر مدّ نظر باشد كه آن نیز در دل يك دينِ محكم و قابل اعتماد عملي است؛ و در دعاي مكارم الاخلاق درست همين هدف دنبال شده است. به همين جهت وقتي تقاضايي را با خدا در ميان ميگذاري، ميگويي: «بِقُدْرَتِك» يعني؛ چنين كمالي را به كمك قدرت و توانايي اي كه ميدانم در خدا هست طلب ميكنم، زيرا هرگز به خودي خود نميتوانم مشكل خود را حل كنم. يا پس از طرح تقاضاي مورد نظر از خدا، ميگويي: «بِما عِنْدَكَ» يعني؛ به جهت آن لطف و كمالي كه در نزد تو است، اميدوارم كه اين موضوع حل گردد و اين كمال واقع شود.
5- جا دارد در چنين دوراني كه فشار مناسباتِ حاصل از دنياي ماشينيسم بيش از پيش بر روح و روان بشر سنگيني ميكند، به راهكار مناسب متوسل شد كه به واقع ما را نجات دهد. اگر امروز ماشين، فشاري را از بازوي ما كم كرد، همان فشار را بر روان ما افزود و راه نجات از اين فشار رواني از طريق رهنمودهاي معنوي اولياء الهي ممكن است.
به اميد آن كه به كمك اين دعا دست خود را در دست امام سجاد(علیه السلام) بگذاريم و از آن طریق به سرچشمه ی لايزال، ربالعالمين بيش از پيش نزديك گرديم و به مكارم الاخلاق -كه اوج ارتباط صحيح انسان با خدا و خود و ديگران است- دست يابيم.
پی نوشت:
شرح دعای مکارم الاخلاق استاد طاهرزاده؛گروه فرهنگي لب الميزان
تقاضاي اوج ايمان و يقين
حضرت سجاد(علیه السلام) این چنین شروع می کنند:
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَليَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ بَلِّغْ بِايمانى اَكْمَلَ الاْيمانِ، وَ اجْعَلْ يَقينى اَفْضَلَ الْيَقينِ، وَانْتَهِ بِنِيَّتى اِلى اَحْسَنِ النِّياتِ، وَ بِعَمَلى اِلى اَحْسَنِ الْاَعْمالِ».بار خدايا! بر محمد و آلش درود فرست وايمانم را به درجهی كاملترين ايمان، و يقينم را به برترين يقينها برسان، و نيتم را به بهترين نيتها منتهى ساز، و كردارم را به بهترين كردارها تبديل كن.
«اَللّهُمَّ» يعنى «يا الله»، چون انسان خليفه ی «الله» است، پس تحت تربيت اسم الله -كه اسم اعظم خداوند است- مى باشد، پس ربّ و سرپرست انسان، «الله» است يعنى «الله» است كه انسان را از اسفل سافلين به سوي نور مىك شاند چرا كه فرمود: «الله وَلىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور» پس؛ خداوند سرپرست تكويني و تشريعي مؤمنان است و آنها را از ظلمتها به سوي نور و حقايق معنوی سير ميدهد، و در نتيجه انسان در مسير ايمان به نور ربّ خود، بار سفر را از تاريكى به سوى نور برمی بندد. آری شيطان راهزن اين راه است ولی اسم «الله» نگهبان اوست و با گفتن «اللّهم» يا با گفتن «يا الله» به نگهبان و مربى خود توسل مى جويد، اين است كه اكثر دعاها با اسم «الله» شروع مى شود به هرحال با گفتن اللّهم، اظهار عبوديت شروع مى شود.
«اَكْمَل ايمان»، آن اعتقاد دائمى است كه مبتلا به آفت ضعف نمى شود و موجب مى شود تا نشاط ايمانىِ مؤمن همچنان پا برجاى بماند، زیرا ضعف ايمان موجب اضطرابها و افسردگى هاست، و چون دنيا محل تزاحم است اگر ايمان به صورتى كامل و فعال و درخشان در قلب انسان تحرك نداشته باشد، سختى هاي زندگيِ دنيايي، انسان را مى شكند و در نتيجه انسان آنچنان مشغول روزمرّه گيها مى شود كه از هدف اصلىا ش كه بندگى خدا است باز مي ماند. و از آن طرف هرچه ايمان شديدتر شود انسان از سختى ها راحت تر مى گذرد.
در روايات داريم: «اَلْايمانُ اَرْبَعَةُ اَرْكانٍ: الرِّضا بِقضاءِ اللَّهِ، والتّوكُّلُ علي اللهِ، و تَفْويضُ الْاَمْرِ اِلَى اللَّه، والتَّسْليمُ لِاَمْرِاللَّه». ايمان چهار ركن دارد؛ رضا به قضا و حكم الهى، توكل بر خدا و اعتماد به مديرت الهى در همه ی ابعاد زندگى، و واگذاردن امور به خداوند، و تسليم امر الهى بودن كه «هرچه آن خسرو كند شيرين كند».
از خـدا «افضـل يقين» را مىطلبم، تا از «عِلمُ اليقين»، - كه از آثار خدا به خـدا پـى بـــردن است- بگذرم، و به عينُ اليقين برسم و چشم دلم در همه عالم با آثار جلال و جمال حق روبه رو شود و هرچه مىبينم حق ببينم. و از اين هم بگذرم كه اين اندازه معرفت هنوز در مرحله ی دوگانگى بين عبد و رب است، و به «حقُّ ا ليقين» برسم كه ديگر خودى نبينم. لذا وقتي در اين فراز تقاضاي «اَفْضل اليقين» را ميكني، در واقع مي گويي: خدايا! تو آنچنان بر قلبم تجلى كن كه به انانيّت خودم، آتش بزنم و ديگر من در صحنه نباشم و فقط تو باشى.
پی نوشت:
شرح دعای مکارم الاخلاق استاد طاهرزاده
عید اولیاءالله
السلام عليك يا عِيدَ اَوْلِياءِ اللهِ، سلام بر تو اي رمضان، اي عيد دوستان خدا، اي ماه نور و طهارت.
پيامبر اكرم«صلواةاللهعليهوآله» ميفرمايند:
« ايُّهَا النّاسُ اِنَّ اَبْوابَ الْجِنانِ في هَذا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّكُم اَنْ لا يُغَلِّقَها عَلَيْكُم، وَ ابْوابَ النِّيرانِ مُغَلَّقَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّكُم اَنْ لا يُفَتِّحَها عَلَيْكُم، وَالشَّياطِينَ مَغْلُولَةٌ فَاسْألُوا رَبَّكُمْ اَنْ لا يُسَلِّطَها عَلَيْكُم».[1] «اي مردم در اين ماه درهاي بهشت باز است، از خداوند بخواهيد آن را بر شما نبندد، و درهاي آتش بسته است از پروردگارتان بخواهيد آن را بر شما باز نگرداند، و شياطين را بستهاند، از پروردگارتان تقاضا كنيدكه آنها را بر شما مسلّط نگرداند.»
در اين روزها يك حال خاص و يك آمادگي قلبي خاص در خود احساس مي كنيد كه نبايد از اين مطلب ساده بگذريد. اين يك روحانيت قلبي است كه به جهت آن، آمادة بندگي خداوند شدهايد. اين يك آماده شدن براي ارتباط با عالم غيب است تا لطف خداوند بر جانتان ريزش كند.
«بهشت»؛ مسير بنده است به سوي خدا، و اين شور و شعفي كه امروز نسبت به بندگي خدا در خود حس مي كنيد اگر پايدارش كنيد فردا در قيامت بهصورت بهشت ظهور ميكند و بهواقع شما را در خود جاي ميدهد.
بيشترين فعاليت شيطان اين است تا فيض و بركتهاي اين ماه را از شما بگيرد، اگر توجهي بفرماييد مي بينيد كه عموماً در اين ماه اختلافات و دستهبنديها، وقتكشيها و شبنشينيهاي بيمحتوي زياد ميشود، شيطان به كمك ياران خود در اين ماه اختلاف و فتنه درست ميكند، تا توفيق مردم را در استفاده از ماه رمضان بگيرد، يا كم كند. كار شيطان در سلب توفيق از انسان در زمانها و مكانهاي مقدس، چيز مهمي است
ماه رمضان درهاي جهنم بسته است ولي از يكجهت هم شيطان بيكار نيست و دنبال فرصت است. اگر شما شروع كرديد به بدي كردن، و مواظب نبوديد كه او همواره بسته بماند و سهلانگاري كرديد، آن شيطانِ بسته شده، بهسوي شما باز ميشودو توفيق بسيار بزرگي را از دست ميدهيد، و در اين صورت خود شما هستيد كه راه وسوسة شيطان را به قلب خودتان باز كردهايد .[3]
پی نوشت:
1.جهت بررسي مفصّل خطبه حضرت به بحث «ماه رمضان و نحوه برخورد با آن» مراجعه فرماييد.
2.روزه دریچه ای به عالم معنا استاد طاهرزاده
جایگاه روزه داری
قرآن در تبیین جایگاه روزه میفرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[1] اين آن جوعى است كه مى تواند زير فرمان حضرت رحمان به واسطه ى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انسان را به تقوا برساند و او را حاكم بر اميال نفسانى خود كند.
شما ابتدا بايد به حقيقت جوع رسيده باشيد تا معنى اين آيه برايتان روشن شود و گرفتار افراط و تفريط نگرديد و گرنه بعضى آنچنان در جوع و گرسنگى افراط مى كنند كه روزى يك بادام مى خورند. چون از يك طرف متوجه اند گرسنگى و جوع چه اندازه حياتبخش است و با گرسنگى چه حالات خوبى به دست مى آورند و از طرف ديگر چون در ذيل شريعت الهى عمل نمى كنند، هماهنگ با ساير عوامل موجود در هستى نيستند و لذا به مطلوب حقيقى نمى رسند.
اينجاست كه من نمى دانم وقتى آيه ى فوق در رابطه با روزه آمد از فرط شادى چه حالى به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنين دست داد. معلوم است كه خداوند مسير ارزنده اى را در جلو مسلمانان گشودند و با آن قسمت كه فرمود:
«كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ» روشن نمودند اين مسيرى است كه انسانيتِ انسانها اقتضاى آن را دارد و هيچ سالكى در هيچ دوره اى از آن مستثناء نيست. خداوند با قسمت اخير آيه سلوك مسلمانان را به همه ى موحدان تاريخ متصل كرد تا مسلمانان گمان نكنند از آنها عقب افتاده اند.
در آخر آيه روشن مى كند؛ هركس خواست به تقوا برسد و از حاكميت بُعد ظلمانى خود آزاد شود بايد در ذيل شريعت الهى روزه دارى كند. انسان ابتدا بايد از خود بپرسد مرز جوابگويى به ميلهايش كجاست و چگونه بايد بر آنها حاكم شود تا معنى «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» كه آخر آيه آمده است را بفهمد و بداند به او خبر دادند از اين طريق امكان كنترل ميلها فراهم است و مرز كنترل ميلها نيز مشخص مى شود.
در اين آيه مى فرمايد: اميد است چنين ملكاتى براى شما حاصل شود كه بتوانيد بر اميال خود حاكم گرديد.و گفت:
آنقدر اى دل كه توانى بكوش***گرچه بهشتت نه به كوشش دهند
پی نوشت:
1-سوره بقره آیه 183
2-سلسله مباحث معرفت دینی استاد طاهرزاده
صاحب لیله القدر
همانطور که انسان کامل - که قلب عالم هستی است- یک حقیقت جامع است و همهی اسماء الهی در قلب توحیدی او جمع شده و یکی است که حامل این همه کمال است و از این جهت توحید را نشان میدهد، شب قدر نیز چنین رتبهای دارد که ظرفیت جمع انوار روح را یک جا دارد - انواری از حقیقت را که هزار ماه امکان دریافت و ظهور آن را ندارند- در راستای تحقق تفصیلِ بعد از اجمال حتماً مهدی«عجل الله فرجه»ظهور میکند و شب قدر به مطلع فجر میرسد، شب قدر شب است چون حقایق در آن شب در عین نزول، به صورت اجمال هستند همانطور که قرآن در شب قدر به صورت اجمال نزول کرد و آن اجمال در عرض بیست و سه سال به تفصیل در آمد.[1]
شب قدر، شبي است كه بايد به فجر سالم برسد و توحید به معنی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» تحقق یابد، كل زندگي يك شب است، برعکس قيامت که روز است؛ قرآن ميگويد:
«يومُ القيامة» ولی در مورد دنيا ميگويند «وَ الَّيْلِ إذَا عَسْعَس»[2] سوگند به شبی که ناپايدار و «عَسْعَس» است، دائماً ميرود. ولی در مورد صبح، حرفی از رفتن نزد، فرمود: «وَ الصُّبْحِ إذَا تَنَفَّس»[3] يعني آنگاه كه صبح شروع ميشود. چون ديگر شب تمام است، فقط روز است. كل زندگي يك شب است؛ اگر كسي توانست از اين شب با جمع حقایق به صورت اجمال، به توحید برسد، در انتها که فجر محقق میشود با حقایق به شکل تفصیل روبهرو میگردد که همان بهشت است. بعضیها به هیچ صبحی نميرسند؛ دنيا آنها را ميربايد، در قيامت هم كه آنها را ميآورند با ظلمتِ زندگي در دنيا به قيامت ميآيند چون در شب قدر ملائکه و روحی بر آنها نازل نشد تا به توحید برسند، به توحید نظر نداشتند تا حقایق عالم غیب به صورت جامع در جان آنها تجلی کند.
انسانی که در اين شب به حقیقتِ صبح ميرسد و آن شب برای او «سَلامٌ» است، امام زمان«عجل الله فرجه»میباشند، ایشان صاحب اصلی شب قدراند، چون حضرت در دنیا تحت تأثير دنيا نيستند، آمادهی تجلی انوار ملائکه و روح میباشند و همچنان خود را در حالت پاكي و عصمت نگه ميدارند. «حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ» تا وقتي كه فجر طلوع کند و حقيقت هر چيز ظاهر گردد و نیز هر کس که در مسیر امام زمان«عجل الله فرجه»قرار گرفت به توحیدی میرسد که منور به صبح ظهور حقایق است.
رسول خدا«صلی الله علیه و آله» از اصحابشان پرسيدند: آيا بعد از من هم ماه رمضاني هست؟ عرض کردند: بله يا رسول الله.
پرسیدند: با توجه به اینکه شب قدر در ماه رمضان است و در شب قدر قرآن نازل میشود، آن قرآن بر چه کسی نازل میشود؟معصوم كسي است كه هيچ نقص عقلی و عملی ندارد تا استعداد کسب همهیحقيقت قرآن را داشته باشد.
من اگر - بر فرض - نصف قرآن را بگيرم هنوز ناقصم، پس معصوم نيستم. رسول خدا«صلی الله علیه و آله» پرسیدند در شب قدر قرآن بر چه کسی نازل میشود؟
عرض کردند: خدا و رسول خدا«صلی الله علیه و آله» داناترند. اميرالمؤمنين«روحيلهالفدا» آنجا تشريف داشتند، پيامبر دستشان را بر روي سر حضرت علي«علیه اسلام» گذاشتند و فرمودند: بعد از من بر ايشان و اولاد ایشان نازل ميشود. فرمودند:
«آمِنُوا بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ فَإِنَّهُ يَنْزِلُ فِيهِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذَلِكَ وُلَاةً مِنْ بَعْدِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِه»[5] به شب قدر ايمان بياوريد كه در آن شب، كارهاى سال مقدر مىشود و همانا براى خلافتِ پس از من على بن ابى طالب و يازده تن از نسل او خواهند بود. در همین رابطه امیرالمؤمنین«علیه اسلام» به ابن عباس فرمودند: «إِنَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ«صلی الله علیه و آله» فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ»[6] همانا شب قدر در هر سالى هست و در آن شب امر آن سال فرود مىآيد و براى آن امر بعد از رسول خدا«صلی الله علیه و آله» سرپرستانى است. ابن عباس گفت: آنها كيانند؟ فرمود: من هستم و يازده تن از فرزندان صلبى من كه امامان محدَّث باشند، یعنی کسانی که با عالم غیب مرتبطاند.
پی نوشت:
قران سوره تکویر آیه17،زندگی، لیله القدری تا قیامت استاد طاهرزاده