#ماه_رمضان_و_شهدا...
27 اردیبهشت 1398
#ماه_رمضان_و_شهدا…
?ماه رمضان را آمده بود خانه …
بہ علی مےگفت :
«امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین
را خواستم ؛ یا شهـادت یا زیـارت.»
هر شب با موتور علی مےرفتند دعاے ابوحمزه،
هر سےشب ! وقتی دعا را مے خواندنـد،
توے حال خودش نبود، نالہ مےزد،
داد مےڪشید ، استغفار مےڪرد ،
از حال مےرفت.
از دعا ڪہ بر مے گشتند، گوشہ ی حیاط ،
مےایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم
نمےانداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛
نمےتوانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال،
العفو مےگفت، گریه می کرد،
میگفت:
« ماه رمضون کـہ تموم بشه،
من هم تمــوم مےشـم …»
? یادگاران جلد هشت
ڪتاب شهید ردانے پور، ص ۷۵
#شھید_مصطفی_ردانی_پور
#یادش_باصلوات ?