مجموعه مباحث #امامت_در_قرآن
? مجموعه مباحث #امامت_در_قرآن
قسمت3⃣
? ابوحیان اندلسی مغربی در میان اقوالی که درباره #اولی_الامر نقل کرده، از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن ائمه، اهل بیت (ع) هستند.[۱۸]
?ابوبکر بن مؤمن شیرازی، از علمای اهل سنت در رسالۀ «اعتقاد» از ابن عباس نقلمی کند که آیه فوق درباره حضرت علی (?ع) نازل شده است.[۱۹]
?از سویی دیگر در اين آيه شريفه با سبک و سياق واحد و عدم تکرار لفظ (اطيعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است. از این جهت اولی الامر #معصوم است، و گرنه دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنا نداشت، همان طورکه خدا و پیامبرش معصوم هستند و هم چنین طبق آن چه در روایات آمده، معصومین منحصر در #امامان_شیعه اند.
?۷٫ “انما انت منذر و لکل قوم هاد”؛
[۲۰] تو تنها بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است.
#مفسرین_شیعه و بعضی از
#مفسرین_اهل_سنت از جمله امام فخر رازی مفسر صاحب نام اهل سنت
می گویند:
انذار کننده پیامبر و هدایت کننده علی (ع) است؛ زیرا ابن عباس می گوید: پیامبر (ص) دست مبارکش را بر سینه خود گذاشت و فرمود «انا المنذر» (من بیم دهنده هستم)، و سپس اشاره به شانه علی (ع) کرد و فرمود:
?«و انت الهادی یا علی! بک یهتدی المهتدون من بعدی» تو هدایت کننده ای ای علی! و به وسیله تو بعد از من هدایت شوندگان هدایت می شوند».[۲۱]
?#تفسیر_الدر_المنثور که از معروف ترین تفاسیر اهل سنت است، روایات متعددی در تفسیر این آیه از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که: «پیامبر اکرم (ص) در موقعی که این آیه نازل شد دست خود را به سینه مبارکشان گذاشتند و فرمودند: من بیم دهنده هستم و آن گاه به شانه #حضرت_علی (ع) اشاره کرده و فرمودند هادی تویی ای علی …».[۲۲]
?روایات دیگری به همین مضمون را جمعی از دانشمندان معروف اهل سنت از جمله حاکم نیشابوری در « #مستدرک»، ذهبی در «تلخیص»، فخر رازی و ابن کثیر در تفسیر خود و ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة» و گنجی شافعی در «کفایة الطالب» و طبری در تفسیر خود، و ابن حیان اندلسی در «بحر المحیط» و نیشابوری در تفسیر خویش و حموینی در «فرائد السمطین» و گروه دیگری در کتاب های تفسیر خود آورده اند.[۲۳]
?پی نوشت ها:
.[۱۷]شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۴۸ – ۱۵۱٫
.[۱۸]بحر المحیط، ج ۳، ص ۲۷۸٫
[۱۹]. احقاق الحق، ج ۳، ص ۴۲۵٫
[۲۰]. رعد، ۷٫
[۲۱]. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۱۹، ص ۱۴٫
[۲۲]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج ۴، ص ۴۵٫
[۲۳]. نفیس احقاق الحق، جلد ۳، ص ۸۸ – ۹۲٫