در قرآن براى نفس، حالاتى بیان شده است از جمله:
♦️ومَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ (53)
و من نفس خود را تبرئه نمىكنم، چرا كه نفس آدمى بدون شك همواره به بدى امر میكند، مگر آن كه پروردگارم رحم كند كه همانا پروردگار من آمرزنده مهربان است.
?در قرآن براى نفس، حالاتى بیان شده است از جمله:
?نفس امّاره كه انسان را به سوى زشتیها سوق میدهد و اگر با عقل و ایمان مهار نشود، انسان یكباره سقوط میكند
?نفس لوّامه، حالتى است كه انسان خلافكار خود را ملامت و سرزنش میكند و اقدام به توبه و عذرخواهى میكند و در سوره قیامت از آن یاد شده است
? نفس مطمئنّه، حالتى است كه تنها انبیا و اولیا وتربیت شدگان واقعى آنان دارند ودر هر وسوسه وحادثه اى، پیروزمندانه بیرون می آیند و دلبسته خدایند
یوسف ع دم خیانت و سربلندى خود را در این آزمایش، مرهون لطف و رحم خداوند میداند و به عنوان یك انسان كه داراى طبیعت انسانى است، خود را تبرئه نمیكند
♦️امام سجادعلیه السلام
در دعاى مناجات الشاكّین، براى نفس پانزده خطر بیان نموده كه توجّه به آن مفید است.
- هرگز خود را به پاكى مستائیم و تبرئه نكنیم. «ما اُبرّء نفسى»
- شرط كمال آن است كه حتّى اگر همه مردم او را كامل بدانند، او خود را كامل نداند. در ماجراى حضرت یوسف، برادران، همسر عزیز مصر، شاهد، پادشاه، شیطان، زندانیان همه گواهى به كمال او میدهند، ولى خودش می گوید:
«ما اُبَرّء نفسى»
- خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگرید
«انّ النفس لامّارة بالسوء
فرم در حال بارگذاری ...
آیتالله خوشوقت (ره) :
? آیتالله خوشوقت (ره) :
☘️ کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روزها را روزه دارد و شبها را عبادت کند.
? در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسهی اعمال است، هر چه اعضا زحمت میکشند و جمع میشوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ میکند!
? اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید وگرنه قطعاً زمین خواهید خورد.
?شرط دیدن امام زمان تقواست و بس؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری.
فرم در حال بارگذاری ...
زائر کوچک حاج قاسم
#گلزار_شهدای_کرمان
#روایت_خادم_الشهدا
?زائر کوچک حاج قاسم?
?نامش: تینا. از ترکیه آمده بود. وقتی دسته گل را ازخادمین گلزار شهدا گرفت، جا خورد، باور نمیکرد که اینگونه گرم از زائر پنج ساله ی حاج قاسم استقبال کنند. دسته گل به دست، از لابه لای قبور شهدا با گام های کوچک، آرام و متین، به طرف مزار حاج قاسم راه افتاد. بالای مزار که رسید، اول پرچم کشورش، ترکیه را بر روی سنگ مزار گذاشت و بعد دسته گل اهدایی را. سپس در آرامش کامل با دستهای کوچکش شروع کرد زیر لب حرف زدن. حتما با حاجی حرف میزد. شاید هم دعا میخواند.چند دقیقه ای همه ی زائرین او را نگاه می کردند و دستهای کوچک او را که رو به آسمان بال گشوده بودند….
?…حالا بایدبا دختری که با چهار زبان زنده ی دنیا، سخن می گفت، بیشترآشنا می شدیم. وقتی از او پرسیده شد:برای چه به زیارت حاجی آمدهای؟
گفت:حاج قاسم را دوست دارم او قهرمان زندگی من است.
شنیدن این جمله، کاملا بر دل همه زائرین نشست. او را تحسین کردند. وقتی نفسی تازه کرد در جواب اینکه ترکیه کجا و کرمان کجا؟…حاجی را از کجا می شناسی؟گفت:
همه،حاج قاسم را می شناسند او با داعش مبارزه کرد…نگاهی به مرد و زن زائر انداخت و آهسته ادامه داد:
درمنزل ما پدر و مادرم خیلی از او یاد می کنند… ما فقط به عشق حاج قاسم آمده ایم کرمان…یک روز انتقام خونش را می گیریم.
دخترک با این کلمات، بزرگتر از سنش نشان می داد.وقتی هدایای گلزار را تحویل گرفت، از همه تشکر کرد.
❤️حالا..
طپش قلب زائرکوچک ما،
در کنار حاج قاسم ، کاملاً
شنیدنی تر شده بود…
?ظهردوشنبه ۱۹آبان۹۹?
فرم در حال بارگذاری ...
| #دلنوشتهمادرشهیدمحمدرضادهقان
روزی که کودک متولد میشود،مادر هزار امید می بندد به او وبه آینده اش.
هر روز آرزوهایی که برای خود در سر پرورانده و به آن ها نرسیده را در او تجسم میکند.
در هر مرحله از قد کشیدنش لذتی را می چشد، آمیخته به رنج.
همیشه چنین بوده و هست.
زمانی همین مادر دلبسته، چشم از قامت پسرش برگرفت و با سلام وصلوات روانه ی میدان نبرد کرد،جایی که هر لحظه اش بوی انتظار می داد و جدایی.
مادر چشم بست بر آرزوهای خود،تا روزی بر قامت رعنای فرزند شرم نکند که دل بستگی اش او را پایبند زمین کرده است.
چشم بست و اشک هایش را به دعای شبانه روزی پیوند زد.
اما گاه انتظار به فراق گره می خورد وباز مادر بود و شکوه های پنهانی و درد های ناگفته….
?| #دلنوشتهمادرشهیدمحمدرضادهقان
#سالروزشهادت??
#رفیق_شهیدم?
فرم در حال بارگذاری ...
| #دلنوشتهمادرشهیدمحمدرضادهقان
روزی که کودک متولد میشود،مادر هزار امید می بندد به او وبه آینده اش.
هر روز آرزوهایی که برای خود در سر پرورانده و به آن ها نرسیده را در او تجسم میکند.
در هر مرحله از قد کشیدنش لذتی را می چشد، آمیخته به رنج.
همیشه چنین بوده و هست.
زمانی همین مادر دلبسته، چشم از قامت پسرش برگرفت و با سلام وصلوات روانه ی میدان نبرد کرد،جایی که هر لحظه اش بوی انتظار می داد و جدایی.
مادر چشم بست بر آرزوهای خود،تا روزی بر قامت رعنای فرزند شرم نکند که دل بستگی اش او را پایبند زمین کرده است.
چشم بست و اشک هایش را به دعای شبانه روزی پیوند زد.
اما گاه انتظار به فراق گره می خورد وباز مادر بود و شکوه های پنهانی و درد های ناگفته….
?| #دلنوشتهمادرشهیدمحمدرضادهقان
#سالروزشهادت??
#رفیق_شهیدم?
فرم در حال بارگذاری ...