#حدیث_رمضان
↷❈?❂?❂?❈↶
#حدیث_رمضان
?امام صادق علیه السلام فرمود:
هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
فرم در حال بارگذاری ...
#حدیث_رمضان
↷❈?❂?❂?❈↶
#حدیث_رمضان
?امام صادق علیه السلام فرمود:
هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
فرم در حال بارگذاری ...
امام صادق علیه السلام فرمود
↷❈?❂?❂?❈↶
#حدیث_رمضان
?امام صادق علیه السلام فرمود:
هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
فرم در حال بارگذاری ...
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
به نام خدایی که نزدیک است
خدایی که
وجودش عشق است
و با ذکر
نامش آرامش را در
خانه دل
جا می دهیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
فرم در حال بارگذاری ...
برگـــی از زندگـــی شهــــدا
برگـــی از زندگـــی شهــــدا?
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#قسمت_هفتم
?برای برنامه های تابستون نوجوان های محل ، دنبال مربی آموزش نظامی بودیم….
بیشتر از این که یک نظامی گر بخوایم ، دنبال کسی بودیم که بتونه فرهنگ ایثار و مقاومت رو برای بچه ها بازگو کنه .
اولین کسی که به ذهنم رسید محمد حسین بود ، عضو بسیج دانش آموزی بوده ، منظم بود و اخلاق محور ، یک بسیجی تمام عیار ، مقتدر ، یک نظامی کامل بود محمد حسین….
از رمز عملیات ها تا فرمانده ها و سرداران شهید همه رو می شناسه….
موعد مقرر با شلوار شش جیب همیشگی اومد مسجد ، با خیال راحت کلاس رو تحویل دادم و رفتم به چند تا کار برسم .
پایان کلاس دیدم بچه ها ، بچه های قبلی نیستن ، چشم هاشون رو از من قایم می کردن .
بچه های شر و شور مهرآبادی ، سرشون رو می انداختن پایین و با وقار خاصی خداحافظی و التماس دعا….!!!
بعد از یک جلسه خودم مشتری پر و پا قرص کلاسش بودم….
توی کلاس برای نوجوان های دهه ی هفتادی توی دهه ی هشتاد از شهدای دهه ی شصت می گفت….
از شب های عملیات….
ازخودگذشتگی و ایثار رزمنده ها….
نفَسش اون قدر گرم بود که گریه های همه بچه ها رو در میاورد .
#ادامه_دارد….
فرم در حال بارگذاری ...
#دلنوشته_رمضان
#دلنوشته_رمضان
سحر هفتم…
✏️واااااای که شمارش بزم سحرهایت، به سرعت رو به افزایش است…خدا
و من.. هنوز جامانده ترین مسافر پرواز رمضانم!!
سیاهی آسمان…
خلوت آرام سحر…
حرارت آغوش تو…
و اشک های سیاه دلی من… تنها سرمایه های بزم سحرم هستند…
انقدر عظیم… که مرا یک سااال، به انتظارشان، میخ کوب کرده بودند…
❄️چه سری است..میان چشمهای من و زانوان تو…؛ خداااااا
که هر بار چشمانم بر زانوان تو، باریدند…؛ سبز شدم…قدکشیدم…و بالهایم برای پریدن، جان گرفتند.
تو تنها قدرت بالهای منی…
که بی اذن تو، زیباترین سجاده ها هم، توان بلند کردن مرا ندارند…
❄️ هفت سحر است، که بالهای مرا، باز گذاشته ای….
زیر بغلم را گرفته ای…
و هر سحر با بوسه ای، مرا در هوای خودت به پرواز، در آورده ای…
تا با آغوشت..انس بگیرم… و راه ع ش ق را گم نکنم….
❄️صادقانه بگویم ؛خدا …
تو محبوب ترین سرمایه قلب خسته منی….
آنقدر که بی تو.. هیییچ ثروتی آرامم نمی کند…
و هیییچ دستی، توان یاری بالهایم را نخواهد داشت…
هفتمین سحر….
و هفتمین بوسه تو را…. با هییچ بزمی در عالم عوض نخواهم کرد…
فقط… یک تمنا می ماند و بس..؛
بالهایم را رها مکن…
نه این سحر…که به اندازه تمام سحر های زندگی ام….
من…. بی تووووو…. سقوووووط خواهم کرد!!!!!!!!
#جامانده
فرم در حال بارگذاری ...