مرحوم حاج حسن بغدادی (ره) نقل می کرد که
مرحوم حاج حسن بغدادی (ره) نقل می کرد که مرحوم حاج شیخ هادی تهرانی، معروف به حاج مقدس واعظ که از وعاظ بسیار پرهیزگار تهران بود، به سفر زیارت کربلا مشرف شده بودند.
طبق رسم ،کاروان های ایرانی ابتدا به زیارت امام طاهر مطّهر موسی بن جعفر علیه السلام می روند. سپس به زیارت عسکریین علیهما السلام تشرف می یابند. ایشان در اتوبوس، با همراهان و همسفران عسکریین را زیارت کرده و در بازگشت به زیارت حضرت سید محمد علیه السلام نایل می شود.
زائران بعد از زیارت مختصر به خرید سوغات رفته بودند، و از ایشان خواسته بودند که در کنار بارها بنشیند، و آن ها را مواظبت کند. ایشان هم روی زمین در کنار بارهای مسافران، همسفر می نشیند. حاجی در این نیم ساعت یا بیشتر نشسته بود، و فکر می کرد.
البته از این نشستن سرانجام خسته شد. تصمیم گرفت از جای خودش بلند شود. قامت ایشان بلند بود. هنگامی که برخاست، بچه های خردسالی را که در آن سوی بارها با هم بازی می کردند، به وحشت انداخت، و فرار کردند.
حاجی مقدس از این فرار و وحشت بچه ها ناراحت شده و به خود می گفت:
تو که بلند شدن و ایستادن خودت را بلد نیستی،چطور می خواهی آدم بشوی؟