مردان علم درمیدان عمل
آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی نقل می کند: در خدمت سید محمد باقر سلطان آبادی به زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشرف شدم
یکروز از اول طلوع صبح خدمت ایشان مشغول دعا و زیارت و نماز بودم تا اینکه ظهر نزدیک شد عرض کردم اجازه بدهید که من به زیارت حضرت ابوالفضل (ع) مشرف شوم و از آنجا بروم منزل چیزی بخورم و بعد بخوابم تا رفع کسالت شود فرمودند من هم چنین خیالی دارم ولکن شما هر چه خواستید میل کنید من مرخص شدم و پس از زیارت حضرت عباس علیه السلام طرف منزل آمدم
وقتی به صحن مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام رسیدم قصد کردم آب کله پاچه بخورم پس ایستادم و استخاره نمودم برای کله و پاچه میخواستم دانه های تسبیح را بشمارم که یک مرتبه سید اعلی الله مقامه در پشت سر من رسیدند و به گوش من به زبان عربی فرمودند بر کله و پاچه استخاره می کنی؟
این را گفتند و رفتند من متحیر ماندم که آقا هیچوقت ندیده بودند که کله پاچه می خورم و نه در بازار کله و پاچه بودم که از قرینه بدانند آخر بدون خوردن کله پاچه فکر کنان به منزل آمدم و در همین فکر نشسته بودم که سید مرحوم وارد شدند و خندیدند سپس فرمودند: من دوست ندارم که شما از این غذاهای بازار را بخورید که چشمهای فقرا بر آنها می افتد و نمی توانند بخورند.
من عرض کردم آقا شما از کجا دانستید که من می خواهم کله پاچه بخورم؟
فرمود:
الم تعلم ان المؤمن یکاد یعلم الغیب و ینظر بنور الله.
یعنی آیا نمی دانی که نزدیک است مؤمن مطلع بر غیب باشد و می بیند به نور خدا.
جناب شیخ می گوید: چنان هیبتی از کلامشان بر من عارض شد که نتوانستم دیگر چیزی بپرسم آن وقت با من صحبتهای ملاطفه آمیز فرمودند تا آن حالت از من برطرف شد سپس غذائی که برای آقا آورده بودند من هم در آن شرکت کردم
?مردان علم درمیدان عمل