مروری بر زندگــــی شهــــدا #شهید_عبدالصالح_زارع #به_روایت_همسر #قسمت_سیزدهم #پیادهروی_شبانه
11 خرداد 1398
مروری بر زندگــــی شهــــدا
#شهید_عبدالصالح_زارع
#به_روایت_همسر
#قسمت_سیزدهم
#پیادهروی_شبانه
اهل تفریح و گشت و گذار بود. اغلب شبها به پیادهروی میرفتیم، همخصوصاً اینکه خانه ما در نزدیکی دریا قرار داشت. پیادهروی فرصت خوبی بود که بیشتر و آسودهتر کنارش باشم و با او حرف بزنم.
آنقدر با او بودن برایم لذتبخش بود که شاید هیچگاه تصور نمیکردم که قرار باشد روزی از او دل بکنم و …
#انتخاب_اول_فقط_جنگل
خواهر و مادر بزرگ، پدربزرگ و خاله صالح در بابلسر بودند. اغلب خودش بساط دورهمی فامیل را فراهم میکرد و برای تفریح، غذا را بیرون از خانه میخوردیم.
جنگل را هر دویمان دوست داشتیم و اگر قرار بود صبح تا عصر را جایی بمانیم، انتخاب ما حتماً جنگل بود!
وقتی میرسیدیم، میگشت تا بهترین مکان را برای پهن کردن بساط پیدا میکرد، فضاهای خلوت، دنج و زیبا.
#ادامه_دارد…