مروری بر زندگــــی شهــــدا #شهید_عبدالصالح_زارع #به_روایت_همسر #قسمت_نهم
مروری بر زندگــــی شهــــدا
#شهید_عبدالصالح_زارع
#به_روایت_همسر
#قسمت_نهم
#گل_یاس
محبتش خیلی زیاد بود ومهربانیاش مثالزدنی…
حتی اگر در اوج عصبانیت هم خواستهای از او داشتم، به سرعت آن را برآورده میکرد.
یادم نمیآید با هم قهر کرده باشیم، اما اگر اختلاف نظری هم داشتیم، صالح به سرعت برای رفع کدورت پیشقدم میشد.
مثلاً چون میدانست من گلدانهایی که گل دارند را خیلی دوست دارم، برایم از آن گلدانها میخرید تا از دلم درآید. مخصوصاً که عاشق گلدان گل یاس بودم.
#جشن_تولد_دونفره
تولدم 14 آذر ماه 69 است. ماهی که گل یاس در آن به بار مینشیند. یادم هست سال اول بعد از ازدواج، اصلاً روز تولدم را به خاطر نداشتم که صالح با یک گلدان گل یاس به خانه آمد و برایم تولد گرفت. جشن تولد دو نفره من و صالح… خیلی ذوقزده شدم. مخصوصاً اینکه خودم هم یادم نبود که روز تولدم است. بعد هم با اصرار از من خواست که باهم به بازار برویم تا هدیه تولدم را بخرم. تنها به بازار رفتن را دوست نداشت، میگفت دلم میخواهد هدیهات با سلیقه خودت انتخاب شود.
اما گلدان گلهایی که صالح میخرید، چیز دیگری بود…. هدیه گلدانهای گل، خیلی خوشحالم میکرد… اختصاصی به آن گلدانهایم رسیدگی میکردم تا کمترین آسیبی نبیند. خب، هدیه صالح من بود…
#ادامه_دارد…
۷