مروری بر زندگــــی شهــــدا #شهید_عبدالصالح_زارع #به_روایت_همسر #قسمت_چهارم
02 خرداد 1398
مروری بر زندگــــی شهــــدا
#شهید_عبدالصالح_زارع
#به_روایت_همسر
#قسمت_چهارم
#ادم_روزهای_سخت_نیستم…
حالا دیگر بیشتر خانوادهها باهم صحبت کردند. اینبار پدرم گفت «با موقعیت نظامی آقا صالح، حتی ممکن است دائماً بین شهرهای مختلف در رفت و آمد باشد.» پدر خودش نظامی است و شرایط این زندگی را میدانست و حتی برایم توضیح میداد. او مطمئن بود من آدم روزهای سخت نیستم و واقعاً تحمل سختی و مشقت را ندارم. تمام اینها را که کنار هم میگذاشت، میگفت «تو حتی تحمل ذرهای شرایط سخت را نداری… پس جوابمان «نه!» است.»
راستش با پدرم مخالفت نمیکردم، شاید حیا مانع میشد، نمیدانم. اما در دلم میگفتم «تحمل میکنم… اینها مهم نیست، تحمل میکنم.» اما آنها متوجه شدند که باوجود سکوت، جوابم منفی نیست!
#ادامه_دارد…