#مروری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضائی
#مروری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
قسمت چهاردهم
یک روز تهران بودم که زنگ زد و گفت فردا تعدادی از بچههای بسیج میآیند برای یک دوره ی دو روزه آموزشی ، اگر وقت داری فرصت خوبی است برای یاد گرفتن بعضی مسائل نظامی ؛ پاشو بیا.
آن دو روز را رفتم و نشستم پای آموزشش و شد مربی من….
در آن دو شب و روز خوابی از او ندیدم. تمام آن دو روز را صرف برگزار شدن دوره به بهترین نحو کرد.
قبل از میدان تیر رفتن گفت: ده تا تیر به هر نفر میدهیم . سعی کنید استفاده کنید از این فرصت . استفاده هم به این است که در این وضعیت حساسی که جهان اسلام دارد و به مجاهدت ما نیاز هست ، این جا بدون نیت نباشید ؛ بنابراین نیت کنید و بزنید….
در میدان تیر حالش این بود…
حکما در جبههای که خودش نوشته تمام استکبار ، تمام کفار ، صهیونیستها ، مدعیان اسلام آمریکایی و وهابیون آدمکش جمع شدهاند تا اسلام حقیقی و عاشورایی را بشکنند ، حالش بهتر بوده
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد….