#مقام_رضا_و_تسلیم
#مقام_رضا_و_تسلیم
جناب آقای سیدجلال رییس السادات میگفتند:
هنگامیكه قای مجتهدی در هتل اطلس مشهد بسر میبردند خدمتشان رسیده و به ایشان
عرض كردم: آقا جان، شما كه با توسل به حضرت رضا علیه السلام اینقدر افراد مریض
را شفا میدهید و گرفتاریهای آنها را برطرف میكنید برای بیماری خودتان هم توسلی به حضرت پیدا كنید. ایشان پس از اندكی تأمل یكمرتبه گفتند:
حضرت میفرمایند: شما فردا مرا به حرم پشت پنجره فولاد ببرید.
عرض كردم: به روی چشم.
روز بعد آقا را با ماشین به حرم حضرت رضا علیه السلام بردم و هنگامی كه از ماشین پیاده شده و میخواستیم وارد صحن شویم
ایشان دستشان را بر دوش من انداخته و با سختی حركت كردند تا اینكه به كنار پنجره_فولاد رسیدیم و من در آنجا ایشان را به حال خود تنها گذارده و چند قدم عقبتر ایستادم
پس از آنكه آقا اعمال خود را تمام كردند فرمودند: آقا سید جلال دیگر باید برویم و به همان ترتیب كه آمده بودیم، ایشان را تا بیرون صحن كمك كردم و از آنجا با ماشین به هتل بازگشتیم.در آنجا به آقا عرض كردم: آیا ارتباط شما با حضرت برقرار شد؟
فرمودند:بله آقا جان، حضرت رئوف هستند ایشان عنایت فرمودند و همان موقعی كه بدانجا
مشرف شدیم فرمودند:
شیخ جعفر اگر بخواهید، ما شما را شفا میدهیم اما خواسته ما را میخواهید یا خواسته خود را، اگر خواسته ما را، میخواهید، ما دوست داریم شما را در این لباس ببینیم.
آنگاه آقای مجتهدی از من پرسیدند: آقای حاج سیدجلال، اگر شما باشید به حضرت چه میگویید?
عرض كردم: خواسته حضرت را ترجیح میدهم.
آنگاه ایشان فرمودند: بله، من هم به حضرت همین را عرض كردم. اكنون كه حضرت
دوست دارند مرا در این لباس ببینند، چگونه من نافرمانی كنم؟
اری؛ ایشان حتی بیماری و درد و رنج را به محبت و لطف الهی تعبیر میكرده ومیفرمودند:
هر چه از دوست رسد نكوست و تا این حد مطیع بودند كه در مقام رضا و تسلیم میفرمودند:
?چهل سال است سرمان را بر روی دست گرفته ایم تا بفرمایند كجا تقدیم كنیم.