#بی_انصاف_تو_که_گفتی_محمد_بناست!
#بی_انصاف_تو_که_گفتی_محمد_بناست!
#به_نقل_از_همسر_شهید?
چند ماه قبل از شهادت محمد، خدا توفیق داد اسم محمد و یکی از دوستانش برای سفر حج در آمد
محمد گفته بود: من بدون همسرم نمیروم
کار من و همسر دوستش هم درست شد و عازم شدیم
دوستش از محمد می پرسد وقتی کعبه را دیدی از خدا چه خواستی؟ محمد می گوید : از خدا خواستم تا جایی که می توانم از دشمنان را بکشم و خودم هم شهید شوم
در همان روز اول، همه کاروان علاقه خاصی به محمد پیدا کرده بودند.
یک پیرمرد بود که اصرار داشت بداند محمد و دوستش شغلشان چیست
به هر بهانه ای می پرسید که آقای جعفر خانی و دوستت چه کاره اید؟
آخرش دوست محمد به شوخی می گوید : من پیمانکار ساختمانی هستم و محمد هم بناست!
چند ماهی از شهادت محمد گذشته بود که یک نفر زنگ می زند به گوشی دوست محمد، صدایش می لرزید
حاجی همسفرمان بوده میگوید:
بی انصاف! تو که گفتی محمد بنّاست! گریه می کرد
#سردار_شهید_محمد_جعفرخانی
#مدافعان_وطن