#مهرباني_با_مادر
#مهرباني_با_مادر
جناب آقاي ميرزا هاشمزاده نقل كردند:
زماني كه آقاي مجتهدي در يكي از اتاقهاي باغ رضوان مشهد بسر ميبردند
يك روز صبح كه صبحانه تهيه كرده بودند، جواني را همراه خود به آنجا آوردند و سه نفري صبحانه خورديم، بعد از صرف صبحانه هنگامي كه آقا تشريف بردند، از آن جوان سؤال كردم، شما چگونه با آقا آشنا شديد و چه كار داشتيد؟
گفت من بيكار بودم و فكر كردم اين آقا در اينجا مشغول كار ميباشند، لذا از ايشان خواستم كاري به من بدهند تا مشغول آن شوم، هنگامي كه اين درخواست را نمودم به من فرمودند:
شما با مادرتان قهر كرده و به اينجا آمدهايد، مگر صداي گريه او را نميشنويد؟
همينكه اين مطلب را فرمودند، دركمال تعجب صداي گريه #مادرم را شنيدم و بسيار متأثر و متأسف شدم
سپس فرمودند: در جيب خود سه تومان پول داري، اين مبلغ را هم بگير و بعد از صرف صبحانه به نزد مادرت برو و با او مهرباني كن و ديگر او را ناراحت نكن كه خسرالدنيا و الآخره خواهي شد.
?لاله ای از ملکوت