#مکاشفه
#مکاشفه_عجیب حاج هادی ابهری برای مرحوم نواب صفوی که ذکر آن موجب سرور دل ها و روشنی چشم ها خواهد بود.
فرمود در سفر مکه چون به مدینه مشرف شدم روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم را دیدم گریه مرا دست داد به طوری که بیخود شده و روی زمین حرم افتاده می بوسیدم و گریه می کردم.
عسکرهای صعودی آمدند مرا بلند و کشان کشان به اداره برده و از من تعهد گرفتند که دیگر به آنجا نروم و مرا آزاد کردند من به حرم حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله رفته و عرض و شکایت که تا به کی ما اینگونه شدائد را ببینیم.
پس از ساعتی بیرون آمدم ولی با اینکه از طرف عسکرها و اداره امر به معروف آنان ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بی اختیار به طرف قبرستان بقیع رفتم و چون به درب قبرستان رسیدم دیدم درب بسیار عالی و صحن سرای عجیب و بدیعی دیدم که در هیچ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران ندیده بودم کفش هایم را درآورده و وارد صحن شدم دیدم حرم مطهر ائمه بقیع با گنبد و منارای طلایی رفیع و ایوان بسیار با صفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم می باشد
تعجب کردم که از دیروز عصر تاکنون این بناء مجلل را کی ساخته است پس با ذوق و شوق فراوان به طرف حرم ائمه روان شدم اما هیچکس را نمی دیدم تا به ایوان رسیدم مشاهده کردم که سید بزرگواری که عمامه سبز بر سر دارد درب حرم ائمه علیهم السلام ایستاده و با یک هیبت و وقار تمام دربانی ائمه علیه السلام را مینماید.
گفتم خدایا این آقا کیست که این اندازه مقام دارد دربان امامان است نزدیک رفتم دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) است خوشحال شدم ورفتم با او مصافحه و معانقه کنم ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آنها ایستاده ام و از آن مناظر هیچ اثری نیست.
دانستم که باطن مشاهد آن است که دیدم و فهمیدم مرحوم نواب مقام بلندی نزد اجدادش دارد.