همسر شهید
12 دی 1398
?همسر شهید
♦️با موتور? برای خرید انگشتر #نامزدی (نشان) به میدان خراسان رفتیم که همان شد حلقه ازدواجم? بعد از آن هم به حرم #شاهعبدالعظیم رفتیم تا زندگیمان سروسامان بگیرد. از آنجا #محمد یک انگشتر دُرِ نجف✨ خرید. این هم شد حلقه ازدواج محمد.
♦️دوست نداشت #جشن عروسی برگزار کنیم❌ دلایل خودش را هم داشت که از نظر من دلایل بدی نبود هرچند #رضایت محمد هم برایم شرط بود.
♦️یادم هست همان روزی که مستاجر خانه? را خالی کرد، شبانه برای نظافت و #سروسامان دادن به خانه آمدیم. آنقدر ذوق شروع زندگی? را داشتیم که به سرعت وسایلمان را چیدیم و خیلی زود برای سفر? آماده شدیم.
♦️چون جشن #نگرفتیم، ولخرجی کردیم و سفرمان به #مشهد هوایی بود? آنهم 2 هفته! با اینکار حسابی ریختوپاش کرده بودیم! (هردومان میخندیم?)
#شهید_محمد_کامران
#شهید_مدافع_حرم