پسر پدرم
?به روایت همسر
✍️پسر پدرم
?آقا محسن در جلسه خواستگاری گفتند که من سر سفره #شهدا نشستهام و در مسیری قدم گذاشتهام که دلم میخواهد با همسرم آن را ادامه بدهم…
?همسری که اول من را به سعادت و سپس به شهادت برساند. شما میتوانید کمکم کنید؟ گفتم بله اما شما هم پسر بابای من میشوید. گفتند بله. گفتم پس یاعلی… صبح فردا هم رفتیم برای آزمایش.
?فقط همان یک جلسه با هم صحبت کردیم و جواب مثبت دادم.
?فقط و فقط ایمانشان مرا جذب و مصمم به انتخاب ایشان کرد…..
?موقعی که آقامحسن برای خواستگاری آمد، شاغل در یک شرکت معمولی بود و حتی هنوز وارد سپاه نشده بود. با این حال من و پدرم اصلا بحث مالی را جلو نکشیدیم. چون تنها ایمانشان ما را جذب کرد و اینکه پدرم به آقامحسن گفته بود من پسری ندارم، میتوانی پسرم باشی که او هم قبول کرده بود.
?البته حضور در مؤسسه شهید کاظمی و فعالیتهای فرهنگی هم به نوبه خود در این انتخاب بیتأثیر نبود…
#شهید_محسن_حججی?
#شهید_مدافع_حرم