#چله_ی_زیارت_عاشورا
❤️زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_دهم
#چله_ی_زیارت_عاشورا
من هم قبل از ازدواج، هر خواستگاری میآمد به دلم نمینشست! برایم اعتقاد و ایمان همسر آیندهام خیلی مهم بود. دلم میخواست ایمانش واقعی باشد نه ظاهر و حرف… میدانستم مؤمن واقعی برای زن و زندگی ارزش قائل است.
شنیده بودم چله ی زیارت عاشورا خیلی حاجت میدهد، این چله را آیتالله حقشناس فرموده بودند با صد لعن و صد سلام؛
کار سختی بود! اما به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود که ارزش داشت برای رسیدن به بهترینها، سختی بکشم. آنهم برای من که همیشه دوست داشتم از هر چیز بهترین آن را داشته باشم…
چهل روز را به نیت همسر معتقد و با ایمان خواندم. ۳-۴ روز بعد از اتمام چله، خواب شهیدی را دیدم… چهرهاش را به خاطر ندارم اما یادم هست که لباس سبز به تن داشت و روی سنگ مزار خودش نشسته بود.
دیدم همه ی مردم به سر مزار او میروند و حاجت میخواهند، اما به جز من هیچکس او را نمی بیند که او روی مزار نشسته…
شهید، یک تسبیح سبز به من داد و گفت حاجتت را گرفتی!
هیچکس از چله ی من خبر نداشت… به فاصله ی چند روز بعد از آن خواب امین به خواستگاریام آمد، شاید یک هفته از چله ی عاشورا گذشته بود…
#ادامه_ی_داستان