#کلام_ابراهیم
11 بهمن 1398
#کلام_ابراهیم
در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز او را در وضعیت عجیبی دیدم! دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. رفتم جلو و سلام کردم.
گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه شما!
نگاهی کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه؛ من هم این کارو انجام میدم تا مطمئن باشم هیچی نیستم و جلوی غرورم رو می گیره.
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست! تو ورزشکاری … .
ابراهیم خندید و گفت:
ای بابا! همیشه کاری بکن که اگر خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم.
منبع:کتاب سلام بر ابراهیم۱/ص۴۳