#کمی_بخندیم
???????
#کمی_بخندیم
#طنز_جبهه_ها
#گراز
جزیره #مینو بودیم و جاده میزدیم .
به خاطر باتلاقهایی که داشت ، گرازهای زیادی اون طرفا بودند ، یه دیوار خرابی هم اون جا بود که بچهها توش سوراخی درست کرده بودند و دیدهبانی میکردن .
یه روز اکبر کاراته رو کرد به فرماندمون ، #حاج_مهدی_علیخانی و گفت : حاجی! میخوام امشب یه گراز بگیرم .
اونشب با این حرف اکبر ، گفتیم و خندیدیم ، با بچهها نقشه کشیدیم و قرار شد سرش بازی دربیاریم .
با حاجی تیغ شاخههای خرمارو کندیم که یه چیز عجیب غریبی از آب در اومد
رفتم به اکبر گفتم : اگه گراز میخوای ، اون طرف دیوار هست .
گفت : اونور که عراقیها هستن . منو میکشن ، حالا هر وقت گراز رو دیدی خبرم کن .
بعد یه مدت به اکبر گفتم : یه گراز اونور سوراخه ، سرتو بکن توی سوراخ تا ببینیش ، اکبر سرشو توی سوراخ کرد و هی میگفت :
کو این گراز چرا نمیبینمش ، یک دفعه #مهدی_علیخانی شاخههای خرما رو برد بالا و محکم کوبید پشت اکبر ، داد زدم :
اکبر عراقیها خوردنت ، اکبر جیغی کشید و خواست سرشو بیاره بیرون که خورد به سر سوراخ ، دوید توی جاده و داد میزد یا #ابوالفضل ، گراز منو خورد ، عراقیها که سر و صدا رو شنیده بودن ، یه آرپی جی زدن که خورد به سر نخل ، اکبر داد زد ، #یا_ابوالفضل ، عراقیها منو خوردن !
? #عیدتون_مبارک?
? ??