#گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضائی قسمت چهل و چهارم
01 تیر 1398
#گذری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضائی
قسمت چهل و چهارم
جمعی از شیعیان مستضعف از یکی از کشورهای منطقه برای آموزش پیش او آمده بودند….
رفته بود حسابداری و گفته بود بابت ساعت هایی که به آنها آموزش میدهد حق التدریس روی حقوقش نزنند….
گفته بود چون این ها مستضعفند آموزش آن ها را وظیفه خود میداند….
یکی از همسنگرهایش میگفت : با این که بعضی از این مهمان ها گاهی موازین را رعایت نمیکردند محمودرضا با رأفت و محبت با آن ها برخورد میکرد….
یک بار یکی از آن ها از عینک آفتابی محمودرضا خوشش آمد محمودرضا آن را با این که قیمت زیادی هم داشت بلافاصله به او هدیه کرد….
من اعتراض کردم که چرا آن قدر به این ها بها می دهی؟
گفت : ما باید طوری با این ها برخورد کنیم که این ها به جمهوری اسلامی علاقه مند شوند .
راوی : برادر شهید
#ادامه_دارد….