گرمت نمیشہ با #چادر؟
09 اردیبهشت 1398
#ریحانه
گرمت نمیشہ با #چادر؟
تو تابستوݩ امساݪ با اون گـرمای خفہ ڪننده اش? توۍ اتوبوس? نشستہ بودم.
یہ دختر ڪوچوݪوۍ 8-9 ساݪہ? هم بہ خاطر نبود جا دور از مامانش نشستہ بود رو صندلۍ تہ اتوبوس.
دختر ڪوچوݪو روسرۍ اش رو خیݪۍ زیبا با رعایت #حجاب همراه چادر عربۍ سرش ڪرده بود.
خانوم بدحجابۍ? ڪہ پیش دختر ڪوچوݪو نشستہ بود و خودشو باد میزد با افسوس گـفت:
(توۍ ایݩ گـرما اینا چیہ پوشیدۍ؟
از دست اجبار ایݩ مامان باباهاۍ خشڪ مقدس•••توگرمت نمیشہ بچہ؟)??
هموݩ ݪحظہ اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر ڪوچوݪو گره ۍ روسري اش رو سفت تر ڪرد و محڪم و با اقتدار گفت:
(چرا گـرممه•••ولۍ☝️ آتیش جهنم? از تابستون امساݪ خیݪۍ خیݪۍ گـرم تره•••)
دختر ڪوچوݪو پیاده شد و اوݩ خانم #بدحجاب سخت بہ فڪر فرو رفت•••
#عفاف
#حیا
#پویش_حجاب_فاطمے