گلبرگی از کرامات امام رئوف
اطاعت باد
ابن طلحه می گوید :وقتی که مامون امام رضا (علیه السلام ) را به عنوان ولی عهد و خلیفه پس از خود قرار داد بعضی از نزدیکان مامون از این کار کراهت داشتند زیرا می ترسیدند که خلافت از بنی عباس به فرزندان فاطما علیها سلام برگردد بنابراین از امام رضا (علیه السلام ) متنفر شدند در حالی که عادت امام رضا (علیه السلام ) این بود که هر گاه به نزد مامون می رفت همه اطرافیان مامون که در راهروها بودند به امام (علیه السلام ) سلام می کردند و پرده ای را که مامون پشت آن قرار داشت کنار می زدند و امام (علیه السلام ) وارد می شد .
وقتی که آنها از امام متنفر گشتند به همدیگر سفارش می کردند اگر امام رضا (علیه السلام ) نزد خلیفه رفت از او روی گردانند و پرده را برایش کنار نزنند.
روزی در حالی که آنان نشسته بودند امام (علیه السلام ) وارد شد آنان بی اختیار به او سلام کردند و پرده را طبق عادت همیشه کنار زدند. سپس هم دیگر را ملامت کردند که چرا از توافق خود سرپیچی کردند. آنها گفتند این بار ، دیگر پرده را کنار نمی زنیم.
روز بعد وقتی امام (علیه السلام ) وارد شد به پا خاستند و به او سلام کردند اما پرده را کنار نزدند ناگاه خداوندباد شدیدی فرستاد و پرده را بیش تر از همیشه بالا برد و امام (علیه السلام ) داخل گشتند . سپس وزش باد تمام شد و پرده در جای خود قرار گرفت . وقتی امام (علیه السلام ) خارج شدند دوباره باد پرده را بالا زد سپس با فرو نشستن باد ، پرده به جای اول خود بازگشت . در این هنگام به هم دیگر گفتند: این اتفاق را دیدید ؟؟ گفتند بله سپس بعضی به بعض دیگر می گفتند این مرد نزد خدا منزلت والایی دارد و خداوند به او عنایت کرده است. ندیدید که شما پرده را بالا نزدید ولی خداوند باد را برای او فرستاد و پرده را برای او بالا زد و باد را برای او مسخر گردانید همان طور که برای سلیمان ، مسخر کرده بو ؟!پس به خدمت گزاری او بازگردید که برای شما بهتر است . آنان به خدمت گزاری بازگشتند و دلبستگی آنها نسبت به امام (علیه السلام ) بیشتر شد..
پی نوشت : مطالب الوول، ص 85 ، کشف الغمه ، ج 2، ص 260؛ بحار الانوار ج 49، ص 60