یا #امام_حسن_عسکری
14 آذر 1398
?خونِ گلوی من، تو دست تو امونته
?برادرم بدون، چه باری روی شونته
?باید بمونی و علم عشق و برداری
?امونت منو، با جون و دل نگه داری
?مسیر هر دومون، مسیر عشق وعزّته
?توجات تو سنگر ، علم و حیا و غیرته
?توبچه شیعهای، سلاح تو بصیرته
?میبینی خواهرم، برا دفاع از این حرم
?دارم میرم ولی، به تو وصیتی دارم
?این چادر سیات، علم بی بی زینبه
?نذاری حرمتش، بریزه باز دو مرتبه
?باید با چادرت، سپر عمه جون باشی
?تو عفت و حیا، پا به رکابشون باشی
?تا یارلشکرِ بانوی بی نشون باشی
?یا #امام_حسن_عسکری