#یاد_شهدا_باصلوات
26 تیر 1398
?جاده های کردستان، آنقدر ناامن بود که وقتی توی تاریکی میخواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را میگرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمیکردی.
?اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان باید میایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت.
???????
?جلسه که داشتیم، از همه زودتر میاومد جلسه، تا بقیه برسند، دو رکعت نماز میخوند.
?یکبار بعد از جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم: نماز قضا میخونی؟؟
?گفت: نه، نماز میخونم که جلسه به یه جایی برسه. همینطور حرف روی حرف، تلمبار نشه.
#شهید_مهدی_زین_الدین
#یاد_شهدا_باصلوات