هرکس تنها خودش باشد
پدری روزنامه میخواند اما پسر کوچکش مدام مزاحمش میشد. حوصله پدر سر رفت و صفحهای از یک روزنامه را که نقشه جهان را نمایش میداد، جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد و گفت: «بیا اینجا! کاری برایت دارم. یک نقشه دنیا به تو میدهم، ببینم میتوانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی؟» پسر بچه روزنامه تکه تکه شده را گرفت و پدر هم دوباره سراغ روزنامهاش رفت. میدانست پسرش که نام و مکان بسیاری از کشورها را نمیداند، تمام روز گرفتار این کار است. اما در کمال ناباوری یک ربع بعد، پسرک با تکههای روزنامه چسبانده شده و نقشه کامل برگشت. پدر با تعجب پرسید: «مادرت به تو کمک کرد؟» پسر جواب داد: «نه. خیلی راحت بود. پشت این صفحه تصویری از یک آدم بود. وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، جهان را هم دوباره ساختم».
این واقعیت درونی ما انسانهاست. خیلی وقتها دلمان میخواهد دنیا را تغییر دهیم. به زمین و زمان گیر میدهیم، از همه ایراد میگیریم، برای هر مشکلی نسخهای میپیچیم، و جایی شاید دور دنبال دلیل مشکلات میگردیم؛ غافل از اینکه اگر خودمان را تغییر دهیم، دنیا هم تغییر خواهد کرد. اگر خودمان انسانهای بهتری باشیم دنیای پیرامون ما هم بهتر خواهد شد. یادمان میرود دنیا را آدمهای آن میسازند. یادمان میرود بهترین نصیحت عمل کردن به اعتقادات خودمان است. یادمان میرود بهترین الگو برای نسل آینده کسانی هستند که ظاهر و باطنشان یکی است. یادمان میرود مردم از این همه حرف و سخنرانی و نصیحت خسته میشوند. یادمان میرود که پیامبرمان فرموده است «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم »، یادمان میرود که … تغییر کار راحتی است. کافی است هر کس تنها خودش را تغییر دهد.