سنت زیارت امام حسین با پای پیاده
زیارت اربعین از اعمال مهم و وِیژه شیعیان است که هر ساله شیعیان زیادی به صورت پیاده به سوی کربلا برای زیارت امام حسین (ع) می روند.
این سنت از قدیم الایام درمیان شیعیان مرسوم بوده است. علمای شیعه هم به این امر اهتمام ویژه ورزیده اند. این نوشته قسمتی از پرونده «تاریخ زیارت امام حسین (علیه السلام)» است. زیارت خانه خدا و مراقد ائمه اطهار (علیه السلام)، از امور مهم معنوی شمرده شده و روایات بسیاری درباره آن وارد شده است. پاداشهای اخروی مختلفی برای زیارت بیان شده و در روایت آمده است که اهل بیت (علیه السلام) به زیارت زوار رفته و هول و هراس قیامت را از آنها دور کرده[۱] و ایشان را مورد شفاعت قرار دهند.[۲]
زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز بسیار سفارش شده و روایات و پاداشهای فراوانی برای آن وارد شده است. زائر آن حضرت (علیه السلام) از آتش دوزخ در امان است[۳] و زیارت ایشان، برابر با هزار حج و هزار عمره و آزاد کردن هزار بنده است، اجر هزار شهید از شهداى بدر و هزار روزهدار و هزار صدقه مقبوله به زائر امام حسین (علیه السلام) عطا میشود[۴] و آمرزش گناهان گذشته و آینده، کمترین ثوابی است که به او کرامت میشود.[۵]
برای زیارت، علاوه بر پاداشهای اخروی، فواید و ثمرات مختلفی از جمله تزکیه نفس و خداشناسی، بیداری دلها و یاد آخرت بیان شده و زیارت، بیانگر اعلام وفاداری[۶] و ابراز ادب و ارادت به مراد است. شاخصترین ثمره زیارت تعظیم و بزرگداشت جایگاه خداوند و ائمه اطهار (علیه السلام) است. این نکوداشت زمانی که با پای پیاده صورت گیرد، علاوه بر تعظیم فراوانی که در این حرکت وجود دارد، سبب ایجاد ارتباط معنوی عمیقی میشود و جلوهای عاشقانه از بندگی را به رخ میکشد.
به فرموده مرحوم دربندی: زائر پیاده، خود را در برابر سلطان اقلیم جوانمردی و خورشید سپهر عصمت و شهادت، کوچک میشمارد.
[۷] زیارت با پای پیاده، بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد، همانگونه که نقل شده، حضرت آدم هزار بار به زیارت خانه خدا رفت؛ در حالی که این مسیر را به وسیله قدمهایش پیمود[۸]؛ این شیوه، اختصاص به دین و فرهنگ خاصی ندارد،[۹] همان گونه که قیصر، پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هرگاه در نبرد با امپراتوری ایران پیروز شود، به شکرانه این پیروزى بزرگ، از مقر حکومت خود (قسطنطنیه)، پیاده به زیارت بیتالمقدس برود. او پس از پیروزى، به نذر خود عمل کرد و پاى پیاده رهسپار بیتالمقدس شد.[۱۰]
در دین مبین اسلام نیز، زیارت با پای پیاده، سنتی حسنه شمرده شده و سفارش بسیاری بر آن شده است. امام صادق (علیه السلام)، محبوبترین وسیله تقرب بنده به خداوند را زیارت خانه او با پای پیاده دانسته و میفرمایند: یک حج با پای پیاده، برابر با هفتاد حج است.[۱۱] تشرف با پای پیاده به بارگاه ائمه اطهار (علیه السلام) نیز مورد تأکید بسیاری قرار گرفته و امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هر که پیاده به زیارت امیر مؤمنان (علیه السلام) رود، خداوند متعال به هر گامى ثواب یک حجّ و یک عمره براى او نوشته میشود، و اگر پیاده برگردد، به هر گامى، براى او ثواب دو حجّ و دو عمره مینویسند[۱۲]
زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز با پای پیاده مورد سفارش بسیاری قرار گرفته و امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: هر که پیاده به زیارت او رود، هر گامى که بردارد و بگذارد، ثواب آزاد کردن بندها[ى از اولاد اسماعیل را دارد و در روایت دیگری نیز میفرمایند: هر که پیاده به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) رود، خداوند متعال به عدد هر گام برای او هزار حسنه مینویسد و هزار گناه را از او محو مىکند.[۱۳] و روایات در این باب، بسیارند. مرحوم شیخ بهایی، برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم، در سال ۱۰۰۹ ه. ق از اصفهان عزم مشهد کرده و با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) رفت.
اهل بیت (علیه السلام) نیز به این سنت نیکو اقدام کردهاند و نقل شده است که امام حسن (علیه السلام) بیستوپنج مرتبه از مدینه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفتند.[۱۴] امام حسن (علیه السلام) در مسیر زیارت خانه خدا، از مرکب پیاده شده و مسافت بین مدینه تا مکه را با پای پیاده طی نموده و تمام کاروان نیز به تأسی از ایشان از مرکب پیاده شدند؛ به گونهای که دیگر سوارهای در کاروان وجود نداشت.[۱۵] و در روایت دیگری نیز بیان شده است که امام حسین (علیه السلام) راه را پیاده میپیمود، در حالی که محملها و جهازها در کنار ایشان حرکت میکردند.[۱۶] از نقلهای تاریخی اینگونه به دست میآید که تشرف به بارگاه ائمه اطهار (علیه السلام) با پای پیاده، از زمان حضور ائمه رایج بوده(۱۷) و در نقاط مختلف سرزمین اسلامی صورت گرفته است؛
این مطلب ادامه دارد….
تصاویر زائرین حسینی
حضور مسیحیان در میان زائرین حسینی
ادامه سنت زیارت امام حسین با پای پیاده
حاکمان حکومتهای شیعی مانند حکومت آلبویه و حکومت صفویه، به این سنت حسنه اقدام کرده و سعی در تبلیغ آن بین شیعیان داشتهاند. بنا به نوشته ابن جوزی، جلال الدوله، یکی از نوادگان عضدالدوله،[۱۹] در سال ۴۳۱ ه. ق با فرزندان و جمعی از یاران خود برای زیارت، رهسپار نجف شده و از خندق شهر کوفه تا مشهد امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نجف را که یک فرسنگ فاصله بود، پیاده و با پای برهنه پیمود.[۲۰] در زمان حکومت صفویه نیز اهتمام بسیاری بر زیارت با پای پیاده صورت گرفته است. شاه عباس صفوی و علمای بزرگ عصر ایشان همچون مرحوم شیخ بهایی، برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم، در سال ۱۰۰۹ ه. ق از اصفهان عزم مشهد کرده و با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا (ع) رفت.[۲۱] نقلهای دیگر تاریخی نیز شهادت بر این مطلب میدهد.[۲۲]
علما و بزرگان نیز، به تأسی از ائمه اطهار (علیه السلام)، اهتمام بسیار زیادی به این سنت حسنه داشتهاند و نقل شده که زیارت کربلا با پای پیاده، تا زمان مرحوم شیخ انصاری (قده) مرسوم بوده [۲۳] و حتی نقل شده است که ایشان طبق نذری که داشته، با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) رفتهاند[۲۴] و مرحوم آخوند خراسانی (قده) نیز به همراه اصحابشان با پای پیاده به زیارت کربلا مشرف میشدند.[۲۵] میرزا حسین نوری (قده) اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (علیه السلام) به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام میکردند و این سفر، سه روز به طول میانجامید.[۲۶]
تشرف به کربلا با پای پیاده، تا زمان محدث نوری (قده) بین طلاب و فضلای حوزه نجف رسم بود، ولی با وارد شدن اولین نوع از اتومبیلها به منطقه، سفرهای کاروانی تعطیل شده و به دنبال آن، زیارت با پای پیاده نیز بسیار کمرنگ شد و به فراموشی سپرده شد. ولی پس از مدتی و با مطرح شدن آیتاللهالعظمی سید محمود شاهرودی (قده) به عنوان یکی از اساتید و مدرسان با نفوذ معنوی حوزه نجف، به علت التزام و اصرار ایشان در پیاده رفتن به کربلا، مجدداً مسئله پیاده رفتن به کربلا به عنوان یک سفر مقدس رایج شد و با توجه به این که در این سفر، بعضی از ایرانیان نیز گاهی اوقات، ایشان را همراهی میکردند، رفته رفته مردم عراق به این مسئله توجه نموده و اینگونه سفرهای مقدس رواج یافت.[۲۷]
ایشان حدود ۲۶۰ مرتبه،[۲۸] مسیر کربلا را با پای پیاده پیموده و در این سفر معنوی، جمعی از اطرافیان و شاگردان، ایشان را همراهی میکردند. این امر سبب شد تا پیادهروی کربلا بین طلاب و حوزویان رواج بسیاری پیدا کند و نقل شده است که مرحوم علامه امینی در زیارتهایی که به کربلای معلی داشتهاند، براى کسب پاداش بیشتر، بارها مسیر بین نجف تا کربلا را با پای پیاده پیمودهاند.[۲۹] این امر، چنان بین روحانیون ساکن در نجف اشرف رواج پیدا کرده بود که غالب طلاب بارها مسیر این شهر تا بارگاه امام حسین (علیه السلام) را پیاده پیموده و حتی در غیر زمان اربعین و عرفه[۳۰] نیز گروههایی از طلاب، پیاده به سمت کربلا حرکت میکردند. غالب علمای معاصر نیز در سفر پیاده کربلا شرکت کرده و کرامات و خاطرات زیبایی از این سفرها نقل شده است.[۳۱]
سفر پیاده تا کربلا، به مرور زمان در عراق گسترش بسیاری پیدا کرد و در مناسبتهای مختلف، زائران امام حسین (علیه السلام) از سراسر این کشور، به سمت کربلا حرکت کرده و با پای پیاده مسیر شهرشان تا کربلای معلی را میپیمودند و در بین آن مناسبتها، پیادهروی اربعین از جایگاه ویژهای برخوردار بود. با روی کار آمدن دولت بعث عراق، حکومت با این مسئله به شدت برخورد نموده و بسیاری از زائرین پیاده را اسیر و اعدام کرد و این مراسم مذهبی را به تعطیلی کشانید، ولی بعد از سقوط صدام، عشق حسینی، دلباختگان امام حسین (علیه السلام) را به سمت خود کشانده و دوباره این سنت حسنه و ارزشمند را برپا کرده است. شیعیان و عاشقان سالار شهیدان (علیه السلام)، در مناسبتهای مختلف، به ویژه در اربعین حسینی، بسیار پرشورتر از قبل، از شهرها و کشورهای مختلف، به سمت کربلا روانه شده، قدم در مکان گامهای اسیران کربلا قرار داده و مسیرهای منتهی به شهر کربلا را با پای پیاده میپیمایند.
میلیونها[۳۲] عزادار حسینی، چنان نمادی برای شیعه معرفی کردهاند که همانند آن در هیچ آیین و مذهبی پیدا نمیشود و چنان تعظیم شعائری برپا کردهاند که جهانیان در عظمت آن مبهوت ماندهاند.
[۱] کامل الزیارات، ابن قولویه، جعفر بن محمد: ۱۱.
[۲] کامل الزیارات: ۱۲.
[۳] کامل الزیارات: ۱۲۲.
[۴] کامل الزیارات: ۱۴۲ و ۱۴۳ و ۱۶۴.
[۵] کامل الزیارات: ۱۳۸.
[۶] من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه محمد بن علی: ج ۲، ص ۵۷۷. قال الرضا (ع): ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیاره قبورهم.
[۷] اسرارالشهاده (چاپ سنگی): ۱۳۶.
[۸] وسایل الشیعه، حر عاملی محمد بن حسن: ج۱۱ ص۱۳۲.
[۹] دانشنامه ایران، موسوی بجنوردی محمد کاظم: ج۲ ص۳۹: ابن خردادبه دربارۀ شیز مىگوید: آتشکدۀ آذرجشنس (آذر گشنسپ) در آنجا بوده است و این آتشکده در نزد مجوسان گرانقدر بود و هرگاه کسى از ایشان به شاهى مىرسید، از مداین پیاده به زیارت آن مىرفت.
[۱۰] فروغ ابدیت، سبحانی جعفر: ص۶۹۶.
[۱۱] من لایحضره الفقیه: ج۳ ص۵۳.
[۱۲] فرحه الغری، ابن طاووس عبد الکریم بن احمد: ۷۵.
[۱۳] کامل الزیارات: ۱۸۳ و ۱۸۴ و ۱۸۵.
[۱۴] فضائل الخمسه من الصحاح السته، حسینی فیروز آبادی مرتضی: ج۳ ص۳۵۱.
[۱۵] صلح الحسن (ع)، آل یاسین راضی: ۲۷ و ۲۸.
[۱۶] من لایحضره الفقیه: ج۳ ص۵۴.
[۱۷] تاریخ کربلا و حایر حسینی علیه السلام، کلید دار عبدالجواد: ۸۶: گزارشى است که به حسین، نوه دخترى ابوحمزه ثمالى مربوط مىشود. او حرکت پیادۀ خود از کوفه، به قصد زیارت امام حسین (ع) را گزارش کرده است.
[۱۸] رحله ابن بطوطه، تحفه النظار فی غرائب الأمصار و عجائب الأسفار، ابن بطوطه محمد بن عبد الله: ج۳ ص۱۳۳.
ترجمه سفرنامه ابن بطوطه، موحد ابطحی محمد علی: ج۲ ص۵۹: در این هنگام خضر خان در فاصلۀ دو روزه راه از دهلى در جایگاهى که سندبت (سند پات) نامیده مىشود، بنا به نذرى که داشت، پیاده به زیارت قبور شهیدانى که در آن نقطه واقع است رفته بود تا در حق پدر دعا کند.
[۱۹] ابوشجاع عضدالدوله یا فناخسرو )پناه خسرو) یکی از امرای خاندان آلبویه در ایران و عراق بود. او بزرگترین امیر این خاندان شمرده میشود.
[۲۰] المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم، ابن الجوزی ابی الفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد بن علی: ج ۸، ص ۱۰۵.
[۲۱] ایران در عصر صفوی، راجر سیوری: ۹۷.
[۲۲] ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، واله اصفهانی: ۱۷۶: و از قریۀ بشماسى که تا حظیره مقدسه دو فرسنگ راه بود به بلدى رعایت ادب و آداب آن مسافت را پیاده قطع فرمود. تاریخ جهان آرای عباسی، وحید قزوینی محمدطاهر بن حسین: ۲۰۶: بعد از ورود رایات نصرت آیات در اندک روزى قلعه به تصرف آمد و حکومت آنجا به صفى قلى خان شفقت شد و به قصد زیارت عتبات سدره مرتبات از یک منزلى نجف اشرف پیاده روانۀ زیارت شدند.
خلاصه التواریخ، منشی قمی احمد بن حسین: ج۲ ص۱۰۷۳: شاه جهانیان چون به حوالى آن شهر دلبند رسیدند غسل زیارت کرده پیاده بآستانه تشریف بردند.
[۲۳] نجم ثاقب در احوال امام غایب (ع)، نوری حسین بن محمد تقی: ۲۵.
[۲۴] مردان علم در میدان عمل، حسینی سید نعمت الله: ج۲ ص۳۷۵.
[۲۵] روح مجرد، حسینی طهرانی سید محمد حسین: ۵۵۳.
[۲۶] نجم ثاقب در احوال امام غایب (ع)، نوری حسین بن محمد تقی: ۲۶.
[۲۷] زندگی و مبارزات آیتاللهالعظمی سید محمود حسینی شاهرودی به روایت اسناد: ۴۱.
[۲۸] سیمای شاهرود، بوستان کویر، رعایتی جعفر: ۱۰۱.
[۲۹] فرهنگ زیارت، محدثی جواد: ۶۷.
[۳۰] مانند اول رجب، نیمه رجب، نیمه شعبان، تمام ایام زیارتی امام حسین (ع) به ویژه شب عاشورا و شبهای جمعه.
[۳۱] عمرم چگونه گذشت؟ زندگی نامه حضرت آیت الله شیخ علی آزاد قزوینی، آزاد قزوینی علی: ۵۵: مدتی گذشت و غیر از خودم و فرزندم حسن کسی را نمیدیدم. متوجه شدم به فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی شاهرودی، که ببینم در آن جا چه میبینم. ناگهان صدای مرغهایی را شنیدم که از آن جنگل بیرون میآمدند، از طرف مشرق به مغرب میرفتند به طوری که آن جاده پر از آن مرغها شده بود و آن مرغها خاکستری رنگ بودند و قدری از گنجشک بزرگتر بودند. جمعیتی از مرغها اول وارد جاده شدند و به زبان فصیح عربی میگفتند: «وای حسین (ع) قد قتل». اینها از جاده رد میشدند. عده زیادی هم بعد از آنها از آن جنگل وارد آن جاده میشدند و به زبان فارسی فصیح صدا میزدند: «وای حسین (ع) کشته شد». بنده با فرزندم حسن آن جا ایستادیم و بنده از حالی به حالی شدم؛ به طوری که از ناراحتی گاهی گریه میکردم و گاهی به آنها نگاه میکردم و صدای آنها را میشنیدم. آن جا ایستادم تا آفتاب غروب کرد. نه مرغها را دیدم و نه صدای آنها را شنیدم و از جمعیتی هم که از آن جا میرفتند کسی را نمیدیدم. بعد حرکت کردم به طرف کربلای معلی.
[۳۲] علی الصفار، سخنگوی حرم مطهر حضرت عباس (ع) در گفتگو با شبکه جهانی الکفیل (شبکه رسمی حرم عباسی) آمار زائرین پیاده در سال ۱۴۳۵ ه. ق را بیش از ۱۸ میلیون اعلام کرد.
مسافران حسینی
زهیزبن قین شخصیتی درکربلا
یکی از افرادی که نقش مهمی دارد” زهیر بن قین بجلی” است که از بزرگان کوفه است.
او با خانواده برای حج رفته و چون عثمانی است مخالف امام حسین (علیه السلام) است. هنگام برگشت از حج با امام حسین (علیه السلام) در یک منزل اتراق میکند و امام حسین دنبال او فرستاد
برای رفع شبهه سیاسی درباره عثمان که آن هم به خاطر فتنه معاویه است.
وقتی زهیر پیش امام حاضر شد طولی نکشید که زهیر گریان از خیمه بیرون آمد. چون زهیر آدم سالمی بود استدلال های امام را پذیرفته بود . سراغ زنش می رود و می گوید” من عازم شهادت همراه حسین هستم تو با برادرت نزد خانواده ات برگرد زیرا نمی خواهم از سوی من به تو چیزی جز خوبی برسد".
خطاب به همراهانش گفت ” هر که دوستار شهادت است همراه من بیاید وگرنه برود این آخرین دیدار است.” بلدی از مخالف سیاسی که یک تهدیده فرصت بسازی؟؟یادبگیر با اخلاق.
شب عاشورا وقتی امام حسین چراغهارا خاموش کرد گفت بروید، اولین کسی که اعتراض کرد حضرت عباس بود. دومین کسی که حرف زد زهیر بود گفت “بکشندمان خاکسترمان بکنند و در آب بریزند و به باد دهند دوباره زنده شوم هزار بار این اتفاق بیفتد رهایت نمیکنم” .
وقتی از جنگ بلنجر پیروز و با غنائم زیادی برمی گشتند و خوشحال بودند سلمان به زهیر گفت “یا زهیر آنگاه که سید جوانان پیغمبر را درک کردی از پیکار و کشته شدن در کنار او بیش از دستیابی به این غنائم شادمان باشید.”
زهیر درس میگیرد ولی زبیر درس نمی گیرد با این که جنگ را رها می کند باز جهنمی است چون اینجا باید بری در سپاه امام حسین (علیه السلام) .
یک پیکی از کوفه خبر آورد که قیس بن مسهر را کشتند و در حال آماده کردن سپاه هستند بیایند سمت شما. امام همه را جمع کردو خطبه ای خواند و زهیر بلند شد گفت “ای فرزند رسول خدا، ما سخنان شما را شنیدیم بخدا سوگند اگر زندگانی دنیا دائمی می بود و ما در آن جاودانه می بودیم و تنها راه بیرون رفتن از آن و جدایی از آن یاری شما بود قیام با تو را بر این دنیا ترجیح می دادم” .
25 سال گذشته بود شبهه عثمان در ذهن زهیر مانده بود. روز عاشورا داد می زدند “یا لثارات العثمان". فکر نکنید ماجرای سیاسی از ذهنها پاک می شود. اشتباه نکنید باید مردم را روشن کرد. بلدیم اینجوری کار کنیم؟ اینارو باید بفهمیم همین ماجراها امروزیست.
⭐️ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة⭐️
منبع:
@darolmahdy_borkhar
١۵ توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی را برای زندگی مومنانه
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
٣. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
٧. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
١٢. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
١٣. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل اااا است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا”، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.