زنان نقش آفرین درکربلا
ماریه بنت سعد بانویی شجاع و فداکار و از شیعیان مخلص بصره بود . منزل این بانوی با شهامت، محل تجمع شیعیان بصره بود و به عنوان یک پایگاه فرهنگی برای انتشار فرهنگ شیعی و مناقب و فضایل اهل بیت (علیهم السلام) از آن استفاده می شد . در جریان کربلا بسیاری از افرادی که در این منزل رفت و آمد داشتند، به یاری امام حسین (علیه السلام) شتافته و به سوی کوفه رهسپار شدند . (1)
از آن جا که قیام امام حسین یک حرکت فرهنگی بود و برای احیای سنت خدا و رسول گرامی او صورت گرفت و تنها یک حماسه احساسی و سیاسی نبود، می توان به نقش مهم چنین پایگاههای مردمی پی برد; زیرا همیشه بسترسازی فرهنگی و پی ریزی مبانی و اصول، جهت قیام های جهانی، از مکان های کوچک آغاز می شود; همان گونه که نقطه آغازین اسلام از منزل زیدبن ارقم بود و بعدها گسترش جهانی یافت .
طوعه از دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) و بانویی متدین در کوفه بود . او همسر اسید حضرمی بود و آن هنگام که سفیر و پسرعموی امام حسین (علیه السلام)، مسلم بن عقیل، در کوفه تنها و بی پناه مانده بود، وی را به خانه خود برد و با احترام و اکرام از او پذیرایی کرد تا ارادت خویش را به خاندان عصمت و طهارت نشان دهد . در کتب تاریخی آمده است که اسید حضرمی و پسرش بلال، از حضور مسلم بن عقیل آگاه شدند و به ماموران ابن زیاد اطلاع دادند و او سرانجام در روز هشتم ذی الحجه، همراه با هانی بن عروه که از یاران مخلص امام حسین (علیه السلام) بود، به شهادت رسید .
همسر زهیر بن قین که از شخصیت های برجسته کوفه بود، با سخنان منطقی و تاثیر گذار خود، همسر خویش را به یاری امام حسین (علیه السلام) تشویق کرده و در واقع، زمینه سعادت در سایه شهادت را برای او فراهم نمود . بنابرآن چه تاریخ نگاران نگاشته اند، زهیر و همسرش و چند تن از خویشان او، هنگام بازگشت از مکه و مراسم حج، به گونه ای حرکت می کردند که همیشه یک منزل از کاروان امام (علیه السلام) عقب تر بودند . در آخرین منزل به علت نیافتن آب، ناچار شدند در همان منزلی که حضرت خیمه زده بودند، با فاصله اندک، شب را به سر برند . امام (علیه السلام) پیکی به سوی زهیر فرستاد و او را به یاری طلبید، اما زهیر نپذیرفت و از این دعوت آشفته و نگران شد . دلهم که بانویی با درایت و وارسته بود، نزد همسر خود رفت و گفت: «آیا فرزند دختر رسول خدا تو را می خواند و پاسخ نمی دهی؟ بهتر نیست نزد او بروی و بعد از دیدار و ملاقاتش تصمیم بگیری؟»
سخنان او در زهیر اثر کرد و به همراه پیک امام به سوی خیمه ابا عبدالله (علیه السلام) حرکت کرد . هنگام بازگشت، نور ولایت قلب او را روشن نمود و نام او در بین یاران عاشورایی امام حسین (علیه السلام) ثبت شد .
زهیر پس از بازگشت به خیمه خود، همسرش، دلهم را طلاق داد تا از همان جا نزد خویشان خود بازگردد . این بانوی وارسته و تقوا پیشه در آخرین لحظات گفت: «همسرم! از تو یک تقاضا دارم و آن این است که روز قیامت در پیشگاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ، جد بزرگوار امام حسین (علیه السلام)، از من یاد کنی .» (4)
زهیر پذیرفت و از او جدا شده و به خیل جاودانگان تاریخ و شهدای کربلا پیوست . اثر گذاری و بینش بلند و همت والای این بانوی بزرگ را در کلام و رفتار او می توان مشاهده نمود; آن گاه که برای قیامت خود، شفاعت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) را درخواست می کند .
منبع: همپای قافله ،زنان نقش آفرین در کربلا
سوگواری نوعی بدعت
پاسخ:
گروه منحرف و بي منطق سلفيه و وهابيون،به اموري اعتقاد دارند که بر خلاف اعتقادات اکثريت مسلمانان چه شيعه و چه سني مي باشد.اين عده برخي از اعمال را شرک دانسته و انجام دهنده آن را مشرک و جايزالقتل مي دانند.يکي از اين اعتقادات همين است که شما اشاره کرده ايد.اين گروه گريه و عزاداري و نوحه سرايي در مرگ عزيزان را بدعت و حرام مي دانند،حال آنکه بر اساس متون تاريخي و روايات،پيامبر بزرگوار اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه و تابعين بر مردگان،شهيدان و … مي گريستند و به ديگران فرصت امکان برپايي مجالس سوگواري و گريه بر فراق عزيزانشان مي دادند و حتي مردم را بر اين عمل تشويق مي کردند. چنان که عايشه در مصيبت وفات پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) بر صورتش سيلي مي زد و همچنين مجالس سوگواري براي مصيبت فراق شخصيت هايي از قبيل محدثان و ديگران بر پا مي شد که تاريخ به ثبت و ضبط آن پرداخته است و در اينجا به چند نمونه اشاره مي کنيم:
1 – احمد نقل مي کند:وقتي رسول خدا( صلي الله عليه و آله و سلم) از جنگ احد بر مي گشت،مشاهده فرمود که زنان انصار براي شوهرانشان گريه مي کنند.حضرت فرمود:اما حمزه عزادار و گريه کننده ندارد! آنگاه پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) خوابيد،وقتي بيدار شد ديد که زنان براي حمزه گريه مي کنند.
ابن عبدالبر به نقل از واقدي مي گويد:اين رسم تا کنون ادامه دارد و مردم بر هيچ مرده اي گريه نمي کنند،مگر آنکه ابتدا بر حمزه بگريند.(1)
2- بلاذري مي گويد:بعد از شهادت جعفربن ابيطالب(عليه السلام)،رسول خدا( صلي الله عليه و آله و سلم) نزد همسرش اسماء بنت عميس رفت و وي را به جهت شهادت همسرش تسليت گفت.هنگامي که از خانه جعفر خارج مي شد،فرمود:گريه کنندگان بايد بر فراق افرادي مثل جعفر بگريند.(2).
3- وقتي عثمان بن مظعون از دنيا رفت،پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم) بر جنازه اش بوسه زد و گريست.(3).
4- عايشه مي گويد:زماني که پيامبر( صلي الله عليه و آله و سلم)از دنيا رفت، من با زنان ديگر به سينه و صورت خودمان مي زديم.(4).
5- گريه عمربن خطاب:عثمان مي گويد وقتي خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم،وي دستش را بر روي سر گذاشت و گريست.(5).
6- گريه معاويه:هنگامي که خبر کشته شدن جمعي از لشکريان معاويه در جنگ روم،به دمشق رسيد،شعرا مرثيه ها در اين باره خواندند و معاويه و مردم گريستند.(6).
7- يکسال سوگواري براي جويني(م478ه)
ذهبي مي گويد:جويني در 25ربيع الثاني در گذشت و در خانه اش مدفون گرديد.بعد از سال ها به مقبرة الحسين منتقل شد ودر کنار قبر پدرش دفن گرديد.وقتي وي از دنيا رفت،مردم منبرش را به جهت تبرک شکستند و در عزايش دکانها را بستند و با قصيده هايي به مرثيه سرايي پرداختند.وي تقريباً 400شاگرد داشت که در فقدان استادشان جوهردانها و قلم هاي خود را شکستند و براي او عزاداري کردند.طلاب در شهر مي گشتند و برايش نوحه سر مي دادند و فرياد و گريه مي کردند.(7)
از اين نصوص و شواهد تاريخي که تعداد معدودي از اين شواهد است به دست مي آيد که:برپايي مجالس ماتم و سوگواري و خواندن مرثيه و گشتن به حالت نوحه و گريه و…(بي تابي در فراق عزيزان، به صورت و سينه زدن )و اعمال ديگر که از نشانه هاي حزن و عزا و ماتم است،امري متداول و شايع بين مسلمانان بود و هيچ کس جرأت نداشت آنها را بواسطه چنين افعالي متهم به بي عقلي کند و بگويد شما بدعت گذار و مرتکب فعل حرام شده ايد.البته همين که مسأله عزاداري و برپايي مجالس گريه براي آقاي جوانان اهل بهشت،امام حسين(عليه السلام) که به دست کفار و اوباشي از بني اميه – لعنة الله عليهم- به شهادت رسيد،مطرح مي شود،پيروان ابن تيميه تاب و تحمل خود را از دست داده و بطور بي ادبانه،هر آنچه که در دل هاي خود دارند،به زبان مي رانند و آن را به باد انتقادهاي بي اساس مي گيرند!! در اينجا به ذهن انسان خطور مي کند که واقعاً اينها همان ادامه دهنده و ياوران بني اميه ظالم مي باشند.
پي نوشتها:
(1). الاستيعاب،ج1،ص426.
(2). انساب الاشراف،ج1،ص488.
(3). السنن الکبري،ج3،ص407؛المستدرک علي الصحيحين،ج1،ص361.
(4). السيرة النبويه،ج3،ص171.
(5). السنن الکبري،ج3،ص407.
(6). الاغاني،ج24،ص163.
(7). سيراعلام النبلاء،ج18،ص468؛المنتظم ج6،ص20،تاريخ بغداد،ص93.
فرمول یک زندگی خوب
امروزه وضعیت خانواده ها به سامان نیست چون آمارها نشان می دهد که در سال 94 بیشترین طلاق را داشته ایم. که طلاق ها هم دو دسته اند
1) طلاق ظاهری 2) طلاق خاموش یا عاطفی
طلاق خاموش (عاطفی ) که در مناطق سنتی بیشتر است مثلا در استان یزد به زن ها آزار می رسانند ولی به خاطر بافت سنتی که با لباس عروس می روی و باید با کفن بیرون بیایی طلاق نمی گیرند با اینکه مشکلات حاد در خانواده ها کم است ولی آمار طلاق بسیار بالا است.
جاده زندگی مانند جاده چالوس است که دارای 2 ویژگی زیبا بودن و پر پیچ و خم بودن است که هرکس طریق زندگی کردن را بلد نباشد مشکلات عمده ای گریبانگیرش می شود
بهترین راهکار برای حل شدن مشکلات زندگی سیره ی عملی و سیره اهل بیت (علیه اسلام) است زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)و حضرت علی (علیه السلام) بهترین نمونه است که متاسفانه ما سنتی زندگی می کنیم نه دینی..
اصل در زندگی مشترک وجود مشکل است.چرا؟؟
1- تفاوت در تربیت و تفاوت در دیدگاه
2- تفاوت در نیازها
3- تفاوت در ویژگی ها: (زن ها در دیدن جزئی نگر اند و مردان کلی نگر)
فرمول یک زندگی خوب:شناخت ویژگی ها+ شناخت نیازها+ تنظیم رفتاربر اساس ویژگی ها و نیازها
ارتباط کلامی
بیش از 70 درصد ارتباطات بین مردمی باکلام است پر آسیب ترین عضو زبان است (بیشترین گناه از طریق زبان است)
موثرترین عضو زبان است که با شیرین زبانی می توان بسیار جذاب بود تاثیر کلام از شمشیربرنده تراست. ولی از طرفی هنگام ازدواج و بله گفتن نباید جذب خوب حرف زدن طرف مقابل شد و تنها ملاکمان خوب حرف زدن باشد
متاسفانه در کشور ما ارتباط کلامی زوجها کم است چرا ؟؟
1- تفاوتها را نمی دانیم 2- با مهارتها آشنا نیستیم
تفاوت ها :1- زن ها پر حرف هستند.2- مردها کم حرف هستند
- فرمول کلام :زن ها درکلام = فرا پیام + پیام (مقدمه چینی)
مردها : تنها پیام .پاسخ های کوتاه درحین مکالمه
3- زن ها با گفتن آرام می شوند(مانند سوپاپ اطمینان روی دیگ بخارند)
گفتگو با همسر دارای آدابی می باشد از جمله:
1- خلوت گفتگو با همسر داشته باشید
2- اخلاق گفتگو را رعایت کنیم یعنی غیبت نکنیم و ..
3- با مادرها کار نداشته باشید باید روح بلند داشته باشیم به همسرتان توهین نکنید.
منبع:
استاد تراشیون ،حوزه علمیه نرجس خاتون سلام الله علیها .8/8/95
حکمت عزاداري براي ائمه(عليهم السلام)
الف. محبت و دوستي:
قرآن و روايات، دوستي خاندان رسول اكرم( صلي الله عليه و آله و سلم) و اهلبيت(عليهم السلام) را بر مسلمانان واجب كرده است .(1) روشن است كه دوستي لوازمي دارد و محبّ صادق، كسي است كه شرط دوستي را - چنان كه بايد و شايد - به جا آورد. يكي از مهمترين لوازم دوستي، هم دردي و هم دلي با دوستان در مواقع سوگ يا شادي آنان است؛(2). از اين رو در احاديث، بر برپايي جشن و سرور در ايام شادي اهلبيت (عليه السلام) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأكيد فراوان شده است.
حضرت علي(عليه السلام) در روايتي ميفرمايد: «شيعه و پيروان ما در شادي و حزن ما شريكند». «يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا» : در شادي ما شادندو در اندوه ما اندوهناکند، (3)
امام صادق(عليه السلام) نيز فرمودند: «شيعتنا جزء منا خلقوا من فضل طينتنا يسوؤهم ما يسؤنا و يسرّهم ما يسرّنا»(4). «شيعيان ما پارهاي از خود ما بوده واز زيادي گل ما خلق شده اند؛ آنچه كه ما را بدحال يا خوشحال ميسازد، آنان را بدحال و خوشحال ميگرداند».
اين وظيفه عقلاني و شرعي، ايجاب ميكند كه در ايام عزاداري اهلبيت(عليهم السلام)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ يعني، با اشك، آه و ناله و زاري، از نظر خوراك، با كم خوردن و كم آشاميدن مانند افراد غمزده آشكار سازيم ، طبق فرموده امام صادق(عليه السلام) به معاوية بن وهب، «عزاداران سيدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دوري جويند تا آن كه يك ساعت از وقت فضيلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاي معمول صاحبان مصيبت، سدّ جوع و عطش كنند».(5). و از نظر پوشاك، با پوشيدن لباسي كه از حيث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حكايتگر اندوه و ناراحتي ما مي باشد، آشكار سازيم.
ب. انسانسازي: از آنجا كه در فرهنگ شيعي، عزاداري بايد از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردي با آن عزيزان، در واقع يادآوري فضايل، مناقب و آرمانهاي آنان بوده و بدين شكل، آدمي را به سمت الگوگيري و الگوپذيري از آنان سوق ميدهد.
فردي كه با معرفت در مجالس عزاداري، شركت ميكند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم ميآميزد و در پرتو آن، انگيزهاي قوي در او پديدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزاداري، مانند محبي ميشود كه فعّال و شتابان، به دنبال پياده كردن اوصاف محبوب در وجود خويشتن است.
ج. جامعه سازي: هنگامي كه مجلس عزاداري، موجب انسانسازي گشت؛ تغيير دروني انسان به عرصه جامعه نيز كشيده ميشود و آدمي ميكوشد تا آرمانهاي اهلبيت(عليهم السلام) را در جامعه حكمفرما كند.
به بيان ديگر، عزاداري بر اهلبيت(عليهم السلام)؛ در واقع با يك واسطه زمينه را براي حفظ آرمانهاي آنان و پياده كردن آنها فراهم ميسازد. به همين دليل ميتوان گفت: يكي از حكمتهاي عزاداري، ساختن جامعه براساس الگوي ارائه شده از سوي اسلام است.
د. انتقال دهنده فرهنگ شيعي به نسل بعد: كسي نميتواند منكر اين حقيقت شود كه نسل جديد در سنين كودكي، در مجالس عزاداري با فرهنگ اهلبيت(عليهم السلام) آشنا ميشوند. به راستي عزاداري و مجالس تعزيه، يكي از عناصر و عوامل برجستهاي است تا آموزههاي نظري و عملي امامان راستين، به نسلهاي آينده منتقل شود. مراسم عزاداري، به دليل قالب و محتوا، بهترين راه براي تعليم و تربيت نسل جديد و آشنايي آنان با گفتار و كردار اهلبيت(عليهم السلام) است.
پي نوشتها:
(1). شوري/ 23؛ هود / 29؛ ميزانالحكمه، ج 2، ص 236.
(2). المحبة في الكتاب والسنة، صص 169 - 170 و 181 – 182.
(3). بحارالانوار، ج 44، ص 287.
(4). امالي، ص 305.
(5). تاريخ النياحة الامام الشهيد الحسين بن علي، ج 1، صص 157-159.
اهمیت نماردرفرهنگ عاشورا
باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسینبنعلی (علیهالسّلام)، آقازادهی اوّلِ دنیای اسلام و پسر خلیفهی مسلمین، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! ا
قرآن جواب ما را داده است. میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّا»
دو عامل اصلی این گمراهی:
یکی دورشدن از ذکر خدا و معنویت که مظهر آن نماز است. و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی.
دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها و هوسها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی وبزرگ است.
ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعهی اسلامی، آرمانخواهی ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد، اگر مصالح خود را بر مصالح_جامعه ترجیح دهیم، معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.
عبرتهای عاشورا، از نگاه مقام معظم رهبری:۱۳۷۱/۰۴/۲۲
شش گنج وجود
امیر المومنین(علیه السلام) : خدای متعال شش گنج در وجود شما قرار داده که می تواند شما را به کمال برساند 2 تای آنها کوچک 2تای آن بزرگ و 2تا آن ویترین وجود شما است.
که در همه آنها قدم اول باب معرفت و انس با مجالس اهل بیت است، تفسیر قران خواندن ، گوش دادن به سخن حق معرفت انسان را بالا می برد .
2گنج کوچک که شما را در رسیدن به معرفت کمک می کند.
1)قلب شماست
متعلق باالدنیا فله الشده و البلاء
متعلق با العقبی (کار ثواب برای رفتن به بهشت) فله الدرجات العلی
متعلق بالمولی: فله الدنیا و العقبی و المولا
(اللهم اسالک ان تملا قلی حبا لک ، خدایا از تو می خواهم قلب مرا از محبت خود پر کنی )
از امیرالمومین(علیه السلام) سوال شد شما چگونه به این مقام رسیدید فرمودند: من برسر قلبم نشسته بودم و نگذاشتم غیر خد وارد آن شود.
2) دومین آن زبان: سرنوشت انسان را عوض می کند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) :زبان بعضی مثل داس است . خیلی از انسان ها هستند که به خاطر زبانشان جهنمی شده اند. مجلس علم ثواب برابر با دوازده ختم قران دارد ولی به شرطی که این ثواب را بتوانیم نگه داریم .
امیر المومنین (علیه السلام): دو گنج بزرگ است که قرار است شما را به کمال برسانند.
1)همت:
« قدر الرجل علی قدر همته » اندازه و ارزش انسان به اندازه همت اوست. یکی از چیزهایی که توفیق انسان را زیاد می کند سجده است، به خصوص بعد از نماز صبح بعد از تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)،صد مرتبه شکرا و ذکر یونسیه
اگر می خواهید آدم موفقی باشی از دو چیز کمک بگیریم 1- سجده 2 - دعای والدین
یکی از نوابغ اهل شیعه علامه مجلسی است که هم از همت خود و هم از دعای پدر به اینجا رسیده است
2) عقل: هم انسان را به کمال می رساند و هم بهشتی می کند. شعبه خدا در وجود انسان و شعبه شیطان در وجود نفس اماره است.
دو گنج که ویترین وجود شماست.
1)جمال :که قرار است شمار را به کمال برساند حسن ظاهر را خرج شیطان نکنیم
«وانه من یتق الله و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسین» یوسف 90
اهل احسان تقوا پیشه می کند (زمانی که با زلیخا تنها شد)و صبر می کند(زمانی که یوسف در زندان بود)
2) مال: خطاب به قارون احسان کن همان گونه که خدا به تو احسان کرد که به خاطر سرپیچی اش مالش او را جهنمی کرد.