تراریخته واقعا چیست؟
تا اینجای قضیه را همه میدانیم که ماده ی غذایی تراریخته محصولی است که در ژن آن دستکاری هایی صورت گرفته،مثلا ذرتی که ژن مقاومت نسبت به آفات را به آن وارد کرده اند. اما با نگاه دقیق تر به این پدیده متوجه می شویم که چه تغییرات عظیم دیگری را میتوان به همین روش در گیاهان دیگر و حتی حیوانات و در مجموع در بین جانداران کره ی زمین ایجاد کرد،تغییراتی که دست بشر را حتی برای ایجاد گونه های جدید جانداران باز خواهد گذاشت. با نگاهی به مقالات علمی مختلف میبینیم که تراریخته ها میتوانند چه ابعادی از تغییر را در حیات روی کره ی زمین ایجاد کنند:
_ اين احتمال وجود دارد كه تراژن هاي موجود در محصولات تراريخته از طريق دانه هاي گرده به ارقام مجاور خود منتقل شده و يا با انتقال به علفهاي هرز باعث تبديل آنها به ابر علف هرز شوند.
_ ژن هاي جديد وارد شده به محصول زراعی ممكن است با توليد پروتئينهاي جديد باعث حساسيت زايي شده و يا با القاي تغييرات متابوليكي در گياهان ميزان تركيبات حساسيت زا يا سمي گياه را افزايش دهد.
_ بيشتر تحقيقات بيوتكنولوژي توسط شركتهاي خصوصي انجام شده و يا مورد حمايت آنها ميباشد. اين شركتها به امید دستيابي به درآمدهاي صادراتي بيشتر حاصل از فروش محصولات يا تكنولوژي، علاقمند هستند كه در زمينه نیازهاي كشور خود دست به انجام تحقيق بزنند. چنين ارتباطي بین بيوتكنولوژي و تجارت به اين معني است كه اولين هدف شركتها نفع اقتصادي است نه منافع انساني و زيست محيطي
يكي از فناوري هاي چالش برانگيز ديگر در اين حوزه، فناوري پايانبر است. این فناوري نگراني هاي اخلاقی جدي را مطـرح نموده است. در اين فناوري بذرها پس از يك دوره كشت، براي كشت هاي بعدي قابل استفاده نيستند. این موضوع باعث وابستگي شديد کشاورزان به شركت هاي تهيه کننده اين بذرها شده و در صورت استفاده از اين فناوري در يك منطقه امكان استفاده از بذرهاي توليد شده در مزرعه شخصي وجود نخواهد داشت.
_نکته ی ديگر مربوط به نگرانی های بنیادي در مهندسي ژنتيك است كه اين فناوري باعث عبور از مرز گونه ها ميشود. عبور از مرز گونه ها غيرطبيعي و غيراخلاقي بوده و تخطي از قوانين الهي ميباشد.
چند نکته ی بالا را بگذارید کنار اینکه شرکت های ایجاد بذر تراریخته بسیار بدنام و بدسابقه هستند. به عنوان مثال یکی از بزرگترینِ این کمپانی ها “مونسانتو” است، بزرگترین کمپانی رسمی مواد سمی و بمب های شیمیایی و اتمی در قرن بیستم میلادی. در آخر پاسخ سوال “تراریخته واقعا چیست؟” را به خودتان واگذار میکنیم، زیرا ابعاد این تهدید بزرگ فراتر از این است که بتوانیم امروز آن را پیش بینی کنیم.
پی نوشت:
مکتوبات فاطمه_موحدیان پژوهشگرطب سنتی
تمام وجودم درعزای حسین(علیه السلام)
رنگ سياه از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر يك از اين خواص، در مورد يا مواردى خاص، فرد يا گروهى مخصوص براى منظور ويژه خويش از آن بهره مىگيرند.
رنگ سياه از جهت ديگر، رنگ هيبت و تشخص است و ازاينرو، لباس رسمى شخصيتها نوعا سياه يا سرمهاى سير است، و در نقلهاى تاريخى موارد فراوانى را مىتوان يافت كه براى نشان دادن هيبت و تشخص فرد، گروه، حكومت يا مسألهاى از اين رنگ استفاده مىشده است.
يكى ديگر از خواص و آثار رنگ سياه، آن است كه اين رنگ به صورت طبيعى، رنگى حزنآور و دلگير و مناسب عزا و ماتم است. از همين رو، بسيارى از مردم جهان، از اين رنگ به عنوان اظهار غم و اندوه از مرگ دوستان و عزيزان خود سود مىجويند.
امّا بايد توجه داشت كه انتخاب رنگ سياه در ايام سوگوارى ـ علاوه بر نكته فوق ـ علتى منطقى ـ عاطفى نيز دارد و آن عبارت است از اين حقيقت كه كسى كه در ماتم عزيزان خويش، جامه سياه مىپوشد و در و ديوار را سياهپوش مىكند، با اين عمل مىخواهد بگويد و بفهماند كه: «تو، مايه روشنى چشم من و در حكم فروغ ديدگان من بودى و دفن پيكر تو در دل خاك زندگى را در چشمم تيره و تار ساخته است».
چنان كه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در روز هشتم رحلت حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) بر سر قبر آن حضرت رفت و فرياد برآورد: «اى پدر! تو رفتى و با رفتن تو، دنيا روشنىهاى خويش را از ما برگرفت و نعمت و خوشىاش را از ما دريغ كرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود [ولى اكنون با رفتن تو ]روز روشن آن سياه گشته و تر و خشكش حكايت از شبهاى بس تاريك دارد … و حزن و اندوه، همواره، ملازم ما است …».
بنابراين، سياهپوشى، به دليل رمز و رازى كه در اين رنگ نهفته است؛ به عنوان يك رسم طبيعى و سنت منطقى نشان حزن و اندوه دارد و پيروان اهلبيت (عليهمالسلام) در ايام عزادارى، لباس سياه بر تن مىكنند؛ زيرا لباس سياه، نشانه عشق و دوستى به ساحت آنان، اعلام جانبدارى از سرور آزادگان، در جبهه ستيز حق و باطل و اظهار تيره شدن آفاق حيات معنوى است.
پی نوشت:
به نقل از کتاب “ویژه محرم”
فلسفه عزادارى بر اهلبيت (عليهمالسلام) و فوايد آن ؟
فلسفه و حكمت عزادارى را مىتوان در امور ذيل، رهيابى كرد:
1-محبت و دوستى: قرآن و روايات، دوستى خاندان رسول اكرم صلىاللهعليهوآله و اهلبيت (عليهمالسلام) را بر مسلمانان واجب كرده است. يكى از مهمترين لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ يا شادى آنان است حضرت على (عليهالسلام) در روايتى مىفرمايد: «شيعه و پيروان ما در شادى و حزن ما شريكند».
2-انسانسازى: از آنجا كه در فرهنگ شيعى، عزادارى بايد از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزيزان، در واقع يادآورى فضايل، مناقب و آرمانهاى آنان بوده و بدين شكل، آدمى را به سمت الگوگيرى و الگوپذيرى از آنان سوق مىدهد.
3- جامعهسازى: هنگامى كه مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغيير درونى انسان به عرصه جامعه نيز كشيده مىشود و آدمى مىكوشد تا آرمانهاى اهلبيت (عليهمالسلام) را در جامعه حكمفرما كند.
4- انتقالدهنده فرهنگ شيعى به نسل بعد: عزاداری يكى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستين، به نسلهاى آينده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دليل قالب و محتوا، بهترين راه براى تعليم و تربيت نسل جديد و آشنايى آنان با گفتار و كردار اهلبيت (عليهمالسلام) است.
پی نوشت:
به نقل از کتاب “ویژه محرم”
سنخیت قابل درک(بیماری و گناه1)
باید بین یک گناه و بیماری سنخیت وجود داشته باشد میتوانیم همچنین اطلاقی از روایات استفاده کنیم و بگوییم: مثلا دروغ گفتن سبب پا درد می شود، اگر بگوییم خوردن غذا سبب بیماری معده می شود، این که طبیعی است. بالاخره این قابل درک است، بشر می تواند یک روزی این معنا را بفهمد. فلان غذا سبب آلودگیِ خون بشود، فلان غذا سبب تب شود، بله می تواند، قابل درک است.
فهمیدن برخی سنخیت ها مشکل است.
ولی اینکه بگوییم دروغ گفتن سبب پا درد می شود، هیچ سنخیتی بین این دو تا ما تصوّر نمی کنیم. آیا دروغ گفتن سبب دردِ دست می شود یا نمی شود؟
آیا سبب شکم درد می شود یا نمی شود؟
و امثال اینها. باید سنخیت باشد یا نباشد. در اینکه بین علت و معلول باید سنخیت باشد، مسلّم است و شکی نیست. ولی مسئله این است آیا سنخیت وجود دارد بین این چیزهای گوناگون و مختلف؟ از روایات ما استفاده می شود بله، سنخیت وجود دارد و هر گناهی می تواند علت بر بیماری باشد.
رسالت واقعی ما:
ما دنبال این چیز ها هستیم، دنبال چیزهایی که قابل درک در مرحله ی اول نیست، این ها را می خواهیم اثبات کنیم و از روایات استفاده بکنیم. چیزهایی که عقل درک نمی کند، قابل درک نیست در مرحله ی اول. دنبال همین چیز ها هستیم، زیرا روایت ما دلالت بر این معنا دارد، نیست سنگی که به سر اصابت می کند مگر بر اثر گناهی. نیست پایی که به زمین برخورد می کند مگر بخاطر گناهی غفلت در هرحال ممکن است عارض بشود. حال کسی که گناه کرده یا کسی که گناه نکرده است. از این روایات و از مجموع این روایات می توانیم اطلاق را استفاده کنیم و بگوییم هر گناهی می تواند علت هر بیماری باشد، و اختصاص به گناهانی که سنخیتش را ما درک کنیم، مانند گناهان غذایی، اختصاص به اینها ندارد و شامل کلّ گناهان است.
علل بیماری انبیا و اهل بیت (علیهم السلام)
چشم درد حضرت امیر (علیه السلام) و بیماری رسول الله (صلوات الله علیه و آله) هم بخاطر گناه است، اما نه بخاطر گناه خودشان، بلکه بخاطر گناه دیگران است، که مبادا اینها را عبادت کنند. این همه معجزه از اینها صادر شده است، این همه خارق العاده از اینها صادر شده است، مردم اینها را عبادت می کنند.
????روایتی داریم که: حضرت عیسی در کودکی گرفتار بیماری بزرگسالان می شد، در بزرگی مبتلا به بیمارِ کودکان میشد و در عین حال هم او را عبادت کرده اند. می گفتند پسر خدا است، بعد هم گفتند خود خداست.
پس این هم علتش گناه است. ما هم دلیل داریم و آن دلیل هم اینست که می فرماید: نیست بیماری مگر بخاطر گناه است، نکره در سیاق نفی است. البته ما انشاءالله علت های دیگری هم خواهیم خواند. مانند چشم زخم و مانند میکروب و ویروس، البته اینها علل مستقیم بیماری اند و یک عللی داریم غیر مستقیم، همین ها است و یک علل مستقیم که بعداً خواهیم گفت .
پس حالا که عموم داریم؛ نیست بیماری مگر بخاطر گناه.
روایتش اینست: «ما اختلج عرق و لا عثرت قدم إلا بما قدمت أيديكم [1]یعنی هیچ رگی جهش نمی کند و هیچ پایی با سنگ برخورد نمی کند، مگر بخاطر کار های خودتان.»
روایتی دیگر می فرماید:
«ليس من التواء عرق، ولا نكبة حجر و لا عثرة قدم، ولا خدش عود إلا بذنب و لما يعفو الله أكثر.؛[2]یعنی «نیست پیچش رگی و برخورد سنگ با سر و برخورد پا با سنگ و خراش چوب، مگر به خاطر گناهی. و مواردی که خدا می بخشد، بیشتر است.»
«توقوا الذنوب، فما من بلية ولا نقص رزق إلا بذنب، حتى الخدش، والكبوة، والمصيبة، قال الله عز وجل: وما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم ويعفو عن كثير “»[10]یعنی از گناهان بپرهیزید. نیست بلایی و کمتر شدن روزی، مگر بخاطر گناهی است. حتی خراش و افتادن توی چاله و مصیبت. خداوند عزوجل می فرمایند: نیست مصیبتی که به شما اصابت کند، مگر بخاطر گناهی است که انجام داده اید.»
خیلی خب، این واضح است، اینجوری نیست که گناهان غذایی،فقط سبب بیماری و بلاهای بدن می شود و گناهان مالی مثلا خوردن مال یتیم و غصب کردن، اینها سبب بلا های مالی می شود، انسان فقیر می شود! نه فقط اینجوری نیست. خوردن مال یتیم هم می تواند سبب بیماری بشود؛ چون روایات ما عمومیت دارد ، اختصاص به گناه غذایی ندارد. خیلی خب این بحث تمام شد.
پس از روایات استفاده می شود که، گناهان سبب بیماری می شوند.
با ما همراه باشید این مطلب ادامه دارد…..
پی نوشت:
1-بحار الأنوار، علامة مجلسي، ج70، ص363، ط دارالاحیاء التراث.
2-كافي، شيخ كليني، ج2، ص445، ط الاسلامية.
احترام به فرشته های سالمند از منظر قرآن
احترام به سالمندان در قرآن که یکی از مصادیق آن والدین سالمند است از جمله مواردی است که نشان می¬دهد سالمندی در دین اسلام از جایگاه والا و ویژه¬ای برخوردار است آنجا که خداوند تبارک و تعالی در ضمن آیه ای می فرماید:
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً * وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً؛[سوره اسراء، آیات 23و24.] پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد، هر گاه يكى از آنهاـ يا هر دو آنهاـ نزد تو، به سن پيرى برسند كمترين اهانتى به آنها روا مدار، و بر آنها فرياد مزن، و گفتار لطيف و سنجيده بزرگوارانه به آنها بگو.* بالهاى تواضع خويش را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر و بگو پروردگارا همان¬گونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند مشمول رحمتشان قرار ده.
خداوند تبارک و تعالی در ضمن دو آیه فوق، تکلیف تمام فرزندانی را که والدین سالخورده دارند با صراحت بیان نموده است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
اگر خداوند حکم را اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سخت ترین حالات را دارند و بیشتر احتیاج به کمک فرزند می¬نمایند، زیرا بسیاری از واجبات زندگی خود ناتوانند و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود آرزو می¬کنند، آری روزگاری که پرستاری از فرزند را می¬کردند و روزگاری دیگر که مشقات آنان را تحمل می¬نمودند و باز در روزگاری که زحمت تربیت آنها را به دوش کشیدند، در همه¬ی این ادوار که فرزند از تأمین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را به سر می¬پرورانند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند.»[( محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیرالمیزان، ج13، ص136.)]
و نیز با توجه به آیه مشخص می¬گردد از جمله فرمان¬های ساحت پروردگار از نظر تشریع و رهبری بشر به انتظام زندگی و سعادت در دو جهان، امر به احسان و خوشرفتاری فرزندان نسبت به پدران و مادران است چه بر حسب گفتار و رفتار و معاشرت و برآوردن حاجت و نیازهای آنان در دوران سالمندی است.
بنابراین خداوند برای این که انسان در سالمندی تنها و بی¬یاور نماند، این چنین با تأکید دستور داده است که به والدین سالخورده باید احسان نمود. آنان را از خانه¬ی خود نرانید، به آنها بد نگویید، با کمال احترام با آنان سخن بگویید، نیازشان را برآورید، در برابر آنان خاضع و متواضع باشید و همیشه آنان را دعا کنید، تا روزی که نوبت به شما رسید، فرزندانتان فرهنگ مهرورزی به والدین سالمند را به خوبی آموخته باشند و عمل نمایند.
از تعمق در آیات مذکور و صدر و ذیل آن نکات زیر به دست می¬آید:
1. ریشه احسان به والدین در اعتقاد به خداوند متعال می¬باشد.
2. اهمیت و جایگاه بسیار والای احسان به والدین و تکریم ایشان در دوره سالمندی
3. سالمندان مظهر لطف الهی هستند.
4. حمایت از سالمندان یک ارزش الهی و دینی است.
5. تواضع و خشوع در برابر سالمندان، نوعی تکریم و احترام به آنها است.
6. طلب خیر و برکت برای سالمندان روش خوبی برای دلجویی از آنها است.
7. اکرام و احترام سالمندان باید در جامعه به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود.
8. اکرام سالمندان، عمل صالح، کفاره گناهان و عنایت خدا بر فرزندان در دین مبین اسلام است. برخلاف سایر ادیان که اگر احترامی برای ریش سفیدانشان قائل¬اند، به خاطر بالا بودن سن و ضعفشان می¬باشد نه به دلیل فرزانگی و این¬که اینان کوله باری از تجربیات هستند. اگر چه بسیاری از آداب و دستوراتشان را از دین اسلام گرفته¬اند.( محمد حسین طباطبایی، ترجمه تفسیرالمیزان، ج13، ص136.)
بوی باروت عطر نارنج
این کتاب بر اساس زندگینامه شهید شاخص سال 92، شهیده طاهره هاشمی نوشته شده است که در 250 صفحه و 30 فصل نوشته شده است.
پیش از این کتاب هایی با عنوان “دختری به نام طاها"، “عروس آسمان" و"طاها ستاره شمال” در خصوص این شهید به چاپ رسیده بود.
کتاب هایی که تا کنون در خصوص شهید به چاپ رسیده است خاطره و داستان بودهاند. اما سبک کار این نویسنده تلفیقی بین رمان شخصیت، رمان حادثه و رمان تربیت است و راوی رمان در این بین دچار تغییر شخصیت نیز می شود.
حوادث داستان بین سال های 60 و امروز گره خورده است و از دو زاویه دید اول و سوم شخص روایت می شود.
هدف نویسنده(مریم مقبلی) از نوشتن کتاب معرفی ابعاد برجسته شخصیت وی هست در این بین هنر نویسنده و هنرمند برای نشان دادن این برجستگی مهم می شود.
شهیده طاهره هاشمی، با وجود سن کم، فردی متعبد و آگاه به مسائل روز بود و در مقابل مشکلات صبوری می کرد و از خودگذشتی را به صورت پررنگ می توان در زندگی او دید.
علاوه بر بیان شخصیت وی، حوادث و اتفاقات نیز در این رمان گزارش می شود.
منبع نوشتن کتاب از زبان خود نویسنده ، به صورت میدانی از خانواده، دوستان و همکلاسی ها پرسیده شد که نویسنده توانسته کتاب “عطر نارنج، بوی باروت” را بنویسد.