شخصیت چند بعدی از مشق های عاشورا
اسلام به معنای واقعی زن را تکریم کرده است. اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه میکند، یا روی نقش زن و تأثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیتهای زن در داخل خانواده تکیه میکند، بههیچوجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیتهای عمومی مردم منع کند. عدها یی بد و یا کج فهمیدند؛ یک عدهی مغرض هم از این کجفهمی استفاده کردند؛ کأنّه یا باید زن، مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاشها و فعالیتهای اجتماعی شرکت کند؛ قضیه اینطوری نیست؛ هم باید مادرِ خوب و همسر خوبی باشد، هم در فعالیت اجتماعی شرکت کند.فاطمهی زهرا و زینب کبری (سلاماللَّهعلیهما) مظهر جمع بین شؤون مختلف بودند.
زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند.
شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن مسلمان میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد تأثیری که از اسلام پذیرفته این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند.1
روسری قرمز
یادم هست (وقتی در لبنان بود) در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیه ای به من داد. اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم. دیدم روسری است. یک روسری قرمز با گل های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.»
از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من میدانستم که بچه ها به مصطفی حمله میکنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می آوری موسسه؟!
میگفت: «ایشان خیلی خوبند، این طور که شما فکر میکنید نیست. به خاطر شما می آیند موسسه و میخواهند از شما یاد بگیرند. ان شاءالله خودمان بهش یاد میدهیم.»
نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آنچنانی اند؛ این ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد و به اسلام آورد.????2
منبع:
1-رهبر انقلاب؛ ۸۴/۳/۲۵
2-نیمه پنهان ماه ۱، شهید چمران به روایت همسر شهید، ص ۱۷و 18