آشنايي نه غريب که جانسوز من است
عُمّان ساماني«رحمةاللهعليه» آن شاعر عارفِ آستان امام حسين(علیه السلام). در کتاب شريف گنجينةالاسرار ميگويد: اباعبدالله(علیه السلام)در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند: که شما آدميت خود را در حين توجه به روزمرّگيهاي زندگي فراموش کردهايد و فردا بناست آن آدميت را که در عهد الست به آن اقرار کرديد، نمايش دهيد. ميگويد حضرت سيدالشهداء(علیه السلام):
با لب خود گوششان انباز کرد دُر ز صندوق حقيقت باز کرد
جملهراکرداز شرابعشقمست يادشان آورد آن عهد اَلَست
گفت شا باش اين دل آزادتان باده خوردستيد بادا يادتان؟
يادتان باد اي فراموش کردهها جلوهي ساقي زپشت پردهها
يادتان باد اي به دِلْتان شور مِي آن اشارتهاي ساقي پي ز پي
کاينخمار آن باده را بُد در قفا هانوهان! آن وعده را بايد وفا
يعني آن تعهّد عَهد اَلَست را که در پنهانِ غيب اقرار کرديد حال در آشکارا اظهار بنماييد و اصحاب سيدالشهداء به حق، آدميت را به صحنهي کربلا به تمام معنا به نمايش گذاردند. به همين جهت در زيارت عاشورا فقط به اباعبدالله(علیه السلام) سلام نميدهيم، بلکه به اصحاب آن حضرت هم سلام ميدهيم و اين سلام نشانگر مقام عظيم اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)است، حتي ائمه(علیهم السلام) که زيارت عاشورا را اظهار داشتهاند، به اصحاب آن حضرت سلام دادهاند.
به هر صورت، عرض بنده آن است که اي انسانها، قبل از آن که اسم و جسمتان مطرح باشد، آدميتتان مطرح است و تو اي انسان، آدميت هستي، هر چند فراموش کردهاي. پس به درياي بينام و نشان آدميت برگرد و آدميت يعني امام معصوم، يعني انسان کامل. اصلاً وجود امام معصوم نمايش و مُذَکِّر مقام اصلي ما است که در عهد الست در آن وارد شديم.
بايد متوجه مقام اباعبدالله(علیه السلام) شد و در آن مقام عزيز سير کرد. آنگاه آرامآرام ملاحظه ميکنيد که «آشنايي نه غريب است که جانسوز من است» احساس ميکني با آن حضرت يک آشنايي عميق روحي و روحاني داري، زيرا از طريق اين سير، به آدميت دست مييابي، از طريق زيارت عاشورا و نظر به حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) بايد کار به اينجا بکشد. کربلا براي اين است که آدمها، آدميت گمشدهي خود را از طريق دلدادگي به مقام اباعبدالله(علیه السلام) و از طريق امثال زيارت عاشورا به دست آورند، بقيهاش فرع است.
پی نوشت:
اصغر طاهرزاده زیارت عاشورا اتحادی روحانی