انقلابی درونی
انقلابی درونی
جناب حجت الاسلام و المسلمین فاطمى نیا مى فرمایند: در نـجـف اشـرف شخصى به نام قاسم بود که به فسق و فجور شهرت داشت. وى با تمام این اوصاف، ارادت و محبت خاصى نسبت به مرحوم قاضى داشت. او همواره در کـمـیـن مرحوم قاضى مى نشست تا وقتى آقا آمد، به وى سلام کند، مرحوم قاضى هم همواره قـاسـم را مـشـتـاقـانـه نـصـیـحـت مـى کـرد و بـه وى مـى فـرمـود کـه حـتما نماز بخواند و اعـمـال شرعى را به جا آورد؛ ولى متاسفانه قاسم به این حرفها عنایت نشان نمى داد؛
اما از درون بـه مـرحـوم قـاضـى مـحـبـت احـسـاس مـى کـرد. چـنـدیـن سـال بـدیـن مـنـوال گـذشـت و چـون مـرحـوم قـاضـى مـشـاهـده نـمـود کـه در قـاسـم زمـیـنـه تحول وجود دارد، به وى فرمود:
قاسم! تو این همه نسبت به من ابراز محبت مى کنى؛ مـردانه به من قول بده که به یک دستور من عمل کنی! مرحوم قاضى وقتى از قاسم قـول گرفـت، به وى فرمود: امشب حتما براى خواندن نماز شب بیدار شو. قاسم بـه وى گفـت: سیدى! اولا من معمولا تا دیر وقت در قهوه خانه به سر مى برم و دیگر نـمـى تـوانـم نـیـمـه هـاى شـب بـلنـد شـوم. ثانیا من اصلا نماز نمى خوانم و شما به من سفارش نماز شب مى کنید!
مرحوم قاضى به وى فرمود: نگران نباش، هر ساعتى که نیت بکنى، تو را از خواب بیدار خواهم کرد. این فرمایش مرحوم قاضى حاکى از این نیست که نیمه هاى شب بیایم در خانه، بلکه تصرف ولایى در کار است.
قـاسم در همان ساعت مـعـهـود بـا حـالتـى عـجـیـب از خـواب بـیـدار مـى شود و به قـصد وضو گرفـتن به حیاط مـنـزل مـى رود؛ امـا بـه مـحـض ایـنـکـه چـشـم قـاسـم بـه آب مـى افـتـد، انـقـلاب و تـحـول عـجـیبى در سایه تصرفات مرحوم قـاضى در وجود قاسم به وجود مى آید و همین قـاسم که به فـسق و فـجور مشهور بود، از اوتاد و زهاد نجف مى گردد و کار به جایى مى رسد که مردم باقیمانده چاى وى را به عنوان تبرک و شفا مى خوردند.