این را درست فهمیده اند
این را درست فهمیده اند
ایران مرکز مقاومت است
می¬خواهند هیچ عنصر مقاومتی در این منطقه وجود نداشته باشد. اصل عنصر مقاومت را جمهوری اسلامی می¬دانند. البته این را درست فهمیده اند. این جا مرکز مقاومت است. این جا جایی است که ما اگر هیچ اقدامی هم نکنیم، هیچ حرفی هم نزنیم، خود وجود جمهوری اسلامی به ملت های منطقه، الهام می دهد. یک موجودیتی، یک هویتی که علی رغم همة قدرت های استکباری و به کوری چشم آنها، این جور در این منطقه قد کشیده و روز به روز، ریشه دارتر می شود؛ روز به روز، قوی تر می شود. خود وجود این پیکرة عظیم و پرشکوه، خار چشم استکبار است و امیددهندة به ملت ها. بله، این جا مرکز مقاومت است؛ در این شکی نیست. دیگران هم از این جا الهام گرفتند؛ منتها برای این که این مقاومت را در هم بکوبند، حلقة ضعیف را اول هدف قرار دادند؛ دولت مردمی منتخب حماس در غزه. او را مظلوم گیر آوردند. او را دارند می کوبند. هر کس در دنیای اسلام، امروز قضیة غزه را یک قضیة منطقه ای و شخصی و محلی بداند، دچار همان خواب خرگوشی ای است که پدر ملت ها را تا حالا درآورده است؛ نه، این قضیة غزه، فقط قضیة غزه نیست؛ قضیة منطقه است. فعلاً آن جا نقطة ضعیف تر است؛ تهاجم را از آن جا شروع کردند و اگر موفق شدند، دست از سر منطقه بر نمی دارند. دولت های کشورهای مسلمانی که حول و حوش آن منطقه هستند و کمکی که باید بکنند و می توانند بکنند، نمی کنند، دارند اشتباه می کنند. هر چه در این منطقه میخ اسرائیل بیشتر فرو برود، تسلط استکبار بیشتر بشود، بدبختی این دولت ها و ضعف و ذلت این دولت ها بیشتر خواهد شد. چرا ملتفت نیستند و دولت ها، ملت ها را هم دنبال خودشان به ذلت می کشانند. یک دولت ذلیل و مطیع و وابسته، یک ملت را مطیع و ذلیل و وابسته می کند. این است که ملت ها باید به خود بیایند.1
به بنیان¬ها استحکام ببخشید
مقاومت، تنها با استحکام بخشیدن به بنیان ها صورت می گیرد. هر سیل بنیان کنی وقتی به یک صخرة استوار برسد، نمی تواند در آن اثر بگذارد. ما باید خود را استوار و مستحکم کنیم و بنیان های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خود را استحکام ببخشیم. هر کاری که در جهت استحکام بخشیدن باشد، مقدّس و خوب و مورد اجر و ثواب الهی است. هر چیزی که در جهت متزلزل کردن این پایه ها و بنیان ها باشد، بد است. این دیگر ربطی به جناح و حزب و گروه و تشکیلات ندارد. به نظر من معیار و ملاک، این است.2
استقامت این است
می دانید نبی اعظم اسلام، مسلمان ها را - چه در دوران مکه (سیزده سال) و چه در دوران تشکیل حکومت در مدینه - از چه گذرگاه های لغزنده و دشواری عبور داد و به آن قله ها رساند. یک چنین حرکت عظیمی، کار هیچ انسانی نبود. آن مردمی که هیچی نمی فهمیدند و از اخلاق انسانی هیچ بویی نبرده بودند، پیغمبر اینها را به انسان هایی تبدیل کرد که فرشتگان الهی در مقابل عظمت و نورانیت آنها احساس حقارت می کردند. استقامت، این است. امروز ما احتیاج به استقامت داریم. ما هم از یک طرف، جاذبه های زندگی رنگارنگ، دل ها و هوس های ما را برمی انگیزد. ما در دوران انقلاب، چقدر آدم ها دیدیم که دل ها و اعتقادهای خوبی داشتند؛ اما در مقابل راحت طلبی، شهوات، قدرت و مقام، تعریف این و آن و تهدید دشمن، طاقت نیاوردند؛ به یک طرف لغزیدند و به معارضان و احیاناً معاندان راه خدا تبدیل شدند. بنابراین، ایستادگی لازم است. در مقابل دشمن هم ایستادگی لازم است. دشمن، تهدید می کند؛ وعید و وعده می دهد؛ دائم عظمت خود را به رخ جامعة اسلامی و پیشرو می کشد؛ با زبان زور صحبت می کند و احیاناً زبان زور را با برخی شیرینی های وعده های فریبنده، در هم می آمیزد؛ تا این که دل ها را گمراه کند. استقامت کردن در مقابل فریب ها و تهدیدهای دشمن، هنر بزرگی است که اگر یک ملت این هنر را داشته باشد، آن وقت به قله می رسد؛ به جایی که دیگر دشمن فایده ای در تهدید نمی بیند و مجبور است با او بسازد یا در مقابل او تسلیم شود.