با ولایت تا #شهادت
12 آبان 1399
با ولایت تا #شهادت?
?با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نمازشب میخواند…?
?آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
?لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم… جز این باشه رسم آزادگی نیست
#شهید_مصطفی_صدرزاده?
#لبیک_یا_رسول_الله