تنها راه خوب شدن طلبه شدن نیست
اگر میخواهید برای «زاهد شدن و خوب شدنِ خودتان» طلبه بشوید، من خیلی توصیه نمیکنم! چون تنها راهِ خوب شدن، طلبه شدن نیست!
طلبه باید خودش را وقف اهداف ولیّ الله کند…
«وقتي دوستان مشورت میکردند که آيا ما بياييم طلبه شويم يا نه؟! عرض ميکردم: اگر ميخواهيد براي “خوب شدن” طلبه شويد من خيلي توصيه نميکنم! چون تنها راهش طلبه شدن نيست؛ انسان هر کجا باشد بايد انسان زاهد و خوبي باشد؛ اگر کاسب است بايد مثل حاج رجبعلي خياط باشد و اگر دانشگاهي است بايد مثل دکتر چمران باشد.
ما اگر به حوزه ميآييم معنايش اين است که مي خواهيم وارد ميدان “اقامه” شويم و در مقياس اقامه دين قدم برداريم؛ پس بايد تَهَيُّأ بر اقامه دين پيدا کنيم.
يکي از تهيّاها اين است که انساني که مي خواهد اقامه ولايت کند بايد به حدي از زهد و تقوا برسد که همه حساسيت هاي او معطوف به امر ولايت باشد؛ يعني تمام انگيزه او اين باشد که بتواند کلمه توحيد را در عالم رشد دهد و از موضوع “خوب شدنِ خودش” عبور کرده باشد؛ او نبايد نسبت به اين که خودش آدم خوبي باشد حساس باشد، بلکه بايد حساسيتش اين باشد که نام خدا در عالم زنده شود؛ البته حقيقت خوبي هم همين است؛ کسي که به جايي ميرسد که تمام حساسيتش اقامه توحيد مي شود، اگر در جايي نام اسلام ضربه بخورد، ناراحت، و اگر پرچم اسلام برافراشته شود، خوشحال ميشود، متقيترين آدمها است؛ يعني تقواي او و مقياسش قابلمقايسه با آدمي که خودش آدم خوبي است ولي حساسيتي نسبت به پيروزي کفر و اسلام ندارد، نيست.
اگر کسي وارد اين ميدان شد بايد خودش را به نقطهاي برساند که تمام دغدغهها و حساسيتهايش معطوف شود به اين که اسلام غلبه پيدا کند؛ اگر در جايي نام اولياي خدا اقامه شد، خوشحال باشد و اگر جايي ضربهاي به دين خورد واقعاً نگران باشد. بعضي انسانها انسانهاي خوبي هستند اما نسبت به اقامه ولايت در عالم حساسيت ندارند؛ آنها ميخواهند خودشان آدم خوبي باشند. اينها همان زاهداني هستند که بار خودشان را با حداکثر قدرت برداشته و مقياس عبادتشان مقياس خوب شدنِ خودشان است؛ اين آدمها نميتواند پرچمدار هدايت در عالم باشند.
پرچمداران هدايت در عالم، انسانهايي هستند که خودشان را وقف بر موضوع ولايت کنند؛ لذا در اين انسانها مقياس تهذيب متفاوت است، اينها به حدي تهذيب ميشوند که از دغدغههاي خودشان خارج شوند و تمام دغدغهشان دين خدا و ولیّ خدا شود و لذا اينها حساسيتشان نسبت به فرمان ولیّ خدا و اقامه ولايت ولیّ خدا، با ديگران متفاوت است.
بنابراين ما علاوه بر اينکه بايد تلاش کنيم که زاهد بوده و متعلق به دنيا نباشيم، بايد يک تعلقات شديدتر و دغدغههاي بالاتري نسبت به برپايي حقيقت ولايت در عالم پيدا کنيم؛ اگر کسي اين دغدغه را پيدا کند خودش بايد نسبت به تحمل ولايت و پذيرش ولايت، بسيار حساس باشد؛ يعني تمام معيار او به آن امري که منظور نظر وجود مقدس ولي الله است برگردد و خودش را وقف آن هدف کند؛ او بايد تمام عمرش را صرف اين کند که آرمان و هدف حضرت، يک قدم به واقع نزديکتر شود. گرچه سهم ما در آن مقياس، سهم بسيار کمي است، ولي اگر به همان اندازه خودمان را وقف کنيم ،حضور در اقامه داشته ايم. ما وقتي لباس ميپوشيم معنايش اين است که میخواهيم اقامه دين کنيم…».
پی نوشت:
استاد سید محمّدمهدی میرباقری، ۸۸/۹/۱۲