#حکمت_خدا
14 دی 1397
#حکمت_خدا
?آيت الله بهاء الدينى میفرمودند :
?شش ساعت از شب گذشته بود، چراغها خاموش و اهل خانه همه خوابيده بودند،
?ناگهان صداى كوبيدن در مرا از خواب بيدار كرد، در را گشودم ، ديدم زنى ايستاده است ،
? چون مرا ديد، گفت : حاج آقا چراغ بقالى روشن است ، در را بستم و به اتاق رفتم ،
?در ذهن خود مى گذراندم كه اين چه خبرى بود، آن هم در اين وقت شب ،
?چرا بعضى مزاحمت ایجاد مى كنند!!
?چشمها را روى هم گذاشتم كه بخوابم ، صداى خفيفى شنيدم ،
?دقت كردم ، حدس زدم حركت سوسك باشد چراغ را روشن كردم ،
?ديدم دو عقرب بزرگ و سياه نزديك بچه كوچكمان در حال راه رفتن هستند
?فورا آنها را از بين بردم ، چراغ را خاموش كردم ، ناگهان متوجه شدم …..!!!!
?آن زن ماءمور بيدار كردن ما و سبب نجات اين طفل معصوم بوده است
?اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى
نبرد رگى تا نخواهد خداى
?⭐️?⭐️?⭐️?⭐️?⭐️?⭐️