مراقبت از آفات با ...
«صله رحم» مانند دیگر فضایل اخلاقی درجه های متفاوتی دارد و با حداقل ارتباط که همان رفت و آمد خانوادگی یا سلام کردن است، آغاز می شود و با مهرورزی بیشتر از طریق رفع مشکلات و نیازمندی های خویشان به وسیله همکاری و مشارکت در زمینه های مختلف و کمک های عاطفی، مالی و جانی تکامل می یابد. بدیهی است به میزان تقویت و گسترش این ارتباطات در عمق و سطح، آثار و برکات وسیع تری نصیب فرد و جامعه می شود.
1. آثار دنیوی
الف) افزایش عمر
خداوند متعال برای هر امتی، عمری مشخص قرار داده است: «لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ». (اعراف: 34) البته آن را مشروط به عواملی ساخته است تا زیادت و نقصان پذیرد. به عبارت دیگر، بخشی از عمر آدمی، عمر حتمی و قطعی اوست که به آن «اجل محتوم» گویند و بخشی دیگر، عمر موهبتی الهی است که آن را در ازای عمل به قوانینی که خود مقرر داشته است، به بندگانش عطا می کند.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
من چیزی مؤثرتر از صله رحم برای زیادتی عمر نمی شناسم. گاهی کسی که تنها سه سال به پایان عمرش باقی است، صله رحم می کند و خداوند به برکت آن، سی سال بر عمر او می افزاید و عمر او تا سی و سه سال دراز می گردد و گاه کسی که سی و سه سال به پایان عمرش باقی است، ولی قطع رحم می کند و خداوند سی سال از عمر او را کاهش می دهد و سه سال پس از آن، مرگ او فرامی رسد.
ب)افزایش روزی و رفع فقر
از دیگر کارکردهای صله ارحام، جلب رزق الهی و نعمت های خداوندی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
هر کس برای من یک چیز را ضمانت کند، من چهار چیز برای او ضمانت می کنم. صله رحم کند تا خداوند او را دوست بدارد. روزی اش را توسعه دهد، عمرش را زیاد کند و او را به بهشت وارد کند.
امام سجاد علیه السلام نیز درباره نیکی، صدقه پنهانی و صله ارحام می فرماید: «عمر را زیاد می کند و فقر را از بین می برد.» اساساً «صله ارحام» یکی از مصداق های تقوای الهی و عمل به فرمان های اوست. خداوند به تقواپیشگان وعده نعمت و رزق را داده است از جایی که گمان نمی برند: «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ؛ هر کس که تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار می دهد و او را از آنجا که گمان نمی برد، روزی می رساند». (طلاق: 1 و 2)
ج) تأمین سلامتی و سامان یافتن امور
دست یابی به عافیت دنیا و آخرت و سلامت جسم و روح، دعای همیشگی مؤمنان است که چنین با معبود خود نجوا می کنند: «یا ولیّ العافیة نسئلک العافیة، عافیة الدنیا و الآخرة، بجاه محمد و عترته الطاهرة».
صله ارحام نیز سلامتی جسمی و روحی و سامان کارهای زندگی مؤمن را به همراه دارد. امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: «نیکی و صله رحم کنید… که همه امور شما را در طریق درست سامان خواهد داد.» رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز فرموده است: «کسی که تأخیر مرگ و سلامت بدن را دوست دارد، صله رحم کند».
علاوه بر سلامتی جسمی و سامان یافتن کارها، صله ارحام با ایجاد محبت میان خویشاوندان، دست یابی به آرامش و کاهش اضطراب از طریق حضور در جمع، کسب هویت اجتماعی و فرصت ابراز خود به ویژه در دوران جوانی و نوجوانی، به طور گسترده ای در تأمین امنیت روانی و سلامتی روحی مؤثر است. انسان های گوشه گیر، مضطرب و بحران زده، نه تنها جسمی نحیف و بیمار، بلکه روح و شخصیتی ناپایدار و متزلزل دارند.
در این باره از امام علی علیه السلام نقل شده است که:
هرگاه کسی از رحم خود عصبانی شد و بر او خشم گرفت، باید به سوی او روانه شود و با او تماس برقرار کند. به درستی که دو رحم با تماس با یکدیگر، به آرامش و سکون می رسند.
د) در امان ماندن از گناه
امام صادق علیه السلام درباره نقش صله ارحام در حفظ آدمی از گناه می فرماید:
صله رحم و نیکی کردن، حساب رسی را آسان می کند و انسان را از گناه در امان می دارد. پس با ارحام خود پیوند داشته باشید و به برادرانتان نیکی کنید، گرچه به سلام و به جواب سلام باشد.
در صورتی که ارتباط با خویشاوندان مایه فرو افتادن آدمی به ورطه گناه شود، باید به حداقل ارتباط که در حدیث امام صادق علیه السلام است، بسنده کرد؛ زیرا نداشتن پیوند گسترده با خویشاوندان بدرفتار و عمل به این حکم دینی، خود، جلوه دیگری از در امان ماندن از گناه است.
ه) پالایش روح، اخلاق و عمل و تقویت پایه های دین
صله رحم مایه پاکیزگی عمل و در نتیجه، قبولی اعمال می گردد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «انَّ صلة الرّحم تُزکّی الاعمال.» همچنین صله ارحام، روح را پالایش می کند، اخلاق را نیکو و دست را سخاوتمند می سازد. آن گاه که اخلاق، نیکو و روح، تزکیه شد، پایه های دین داری استوار می گردد و این یکی از آثار مهم صله ارحام است.
2. آثار آخرتی
خداوند، بنده ای را دوست می دارد که خودپرست و منفعت جو نباشد، بلکه با استفاده از نعمت های الهی در جهت خدمت به خلق او به ویژه خویشاوندان، شکر عملی نعمت های او را به جای آورد. چنین کسی دوستدار خدا و مشمول محبت الهی است. خداوند، سختی های مرگ را برای او آسان می سازد و بدنش را در قبر، خوش بو می سازد. گناهانش را می بخشد، حساب رسی او را در قیامت آسان می کند و از عذاب دوزخ، رهایی می بخشد. چنین مؤمنی شایسته دریافت پاداش عظیم الهی است و مجوز ورود به بهشت پرنعمت الهی را می یابد.
از امام سجاد علیه السلام آمده است:
اگر دوست داری که خداوند، جسد تو را خوش بو گرداند و گناه تو را در قیامت ببخشد، نیکی کن و پنهانی صدقه بده و صله رحم به جا آور.
آثار اجتماعی صله ارحام
1. هم بستگی اجتماعی
جامعه شناسان معتقدند که هم بستگی اجتماعی معلول پدیده ای به نام هم بستگی گروهی است و هم بستگی گروهی به معنای آن است که «افراد گروه در قالب گروهی که هستند، وحدت خود را حفظ کنند و با عناصر وحدت بخش مثل: مذهب، فرهنگ، عاطفه، میهن و خویشاوندی، هم نوایی یابند».
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «صلة الرحم توجب المحبّه و تُکبتُ العَدوّ؛ صله رحم دوستی می آورد و دشمن را رسوا می سازد».
2. نظارت اجتماعی
برقراری روابط منسجم، رواج تعامل های دو جانبه، در هم آمیختگی منافع و مصالح مشترک، تلاش جهت رفع حاجت های مادی و معنوی دیگران و… به عنوان مهم ترین زمینه ها و آثار صله رحم، نتایج متعددی از جمله نظارت اجتماعی را به همراه خواهد داشت. شبکه خویشاوندی به عنوان یک جامعه کوچک به طور مستقیم و غیر مستقیم ناظر بر رفتار یکدیگرند. دستور اسلام برای برقراری روابط مستحکم نیز زمینه را برای چنین نظارتی فراهم می سازد. به همین دلیل، پیامبر برای بیان احکام اسلام و اجرای آن مأمور می شود از خویشان خود آغاز کند: «وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ؛ ای پیامبر، خویشاوندان نزدیکت را بیم ده»(شعرا: 214) و از این روست که امام صادق علیه السلام نیکی و صله رحم را مایه امنیت از گناه و آسان سازی حساب روز قیامت می شمارد.
3. افزایش جمعیت
در خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است که خداوند، صله رحم را برای زیاد شدن نفوس واجب کرده است: «فرض اللّه صلة الارحام منماةً للعدد». احترام قرآن و روایات به خانواده از آن روست که روابط مستحکم خانوادگی و فضای محبت آمیز و عاطفی حاکم بر آن، میل به همکاری و حیات را در انسان افزون می سازد. بر عکس: ستم فرزندان به والدین و یکدیگر، خود رأی بودن و منفعت پرستی، همکاری نکردن و مانع تراشی بر سر راه یکدیگر، میل طبیعی به تولید و تربیت فرزند را از بین می برد و در دراز مدت، به انقطاع نسل می انجامد. همین مسئله مفاسد اخلاقی و اجتماعی فراوانی را گریبان گیر جامعه می سازد.
4. فقرزدایی
اگر جنبش فقر زدایی از روابط خویشاوندی آغاز شود و صله ارحام فقط در محدوده سلام کردن متوقف نشود و به مرحله همیاری و رفع گرفتاری خویشان ارتقا یابد و این فرهنگ اسلامی عمومیت یابد، به یقین، فقر ریشه کن خواهد شد. اینکه قرآن، خویشاوندان را در صدقه و انفاق بر دیگران مقدم می دارد، در راستای تحکیم همین بنیان است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید:
بر تو باد به نیکی کردن، صدقه دادن پنهان و صله رحم. به درستی که آنها عمر را زیاد می کنند و فقر را می زدایند.
منابع:
1. www.hawzah.net
2. www.kayhannews.ir
3. www.farhangsara.com
4. www.roshd.ir
365 روز عید
امام علی(علیه السلام) فرموند: «كُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»هر روزی كه در آن معصیت و گناه و خلاف نشود، عید است.
هرروزی كه بازاری گران فروشی و كم فروشی و احتكار نكند، آن روز بازار چراغانی است.
آن روزی كه اداره كم كاری، رشوه و پارتی بازی را بگذارد كنار، آن روز اداره باید چراغانی بكند…
همه مردم دنیا ایامی از سال را به نام عید نامگذاری می کنند و آن روز ها به شادی و تفریح و تبریک به هم دیگر می گذرانند. اما نگاهی دینی علیرغم اینکه این نوع نگاه به عید را رد نمی کند، نوعی دیگر از عید را معرفی می کند که با آن دیدگاه ،تک تک روز های سال می تواند عید باشد.
امیر المومنین می فرمایند: «كُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ؛ هر روزی که در آن گناه نشود، آن روز عید است.»[1]
ابن میثم بحرانی که از شارحین معروف نهج البلاغه است در شرح این حکمت زیبای نهج البلاغه می نویسد:
«هدف از اين سخن، جلب مردم به عبادت و اطاعت خدا و در هم شكستن نفوس است از خرسند بودن بدانچه كه خداى را در آن سهمى نباشد. چه از نظر زمان، يا مكان و يا جز اينها باشد. و چون عيد عبارت از روزى است كه مردم در آن روز شاد و مسرورند، پس هر روزى كه در آن روز معصيت خدا نشود، آن روز شايسته تر به شادمانى است و در عرف اولياى خدا و طالبان نعمتهاى او، آن روز عيد ناميده مى شود.»
معنای عید معلوم است از عود است، یعنی برگشتن، نو كردن، نو به نوكردن. عید به برگشتنی میگویند كه شادی هم در آن باشد(لانه یعود كل سنةٍ بفرحٍ مجدد) كتاب لغت اینطور معنا میكند.
روایت عید را چگونه معنا میكند؟
امام علی(علیه السلام) فرموند: «كُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»هر روزی كه در آن معصیت و گناه و خلاف نشود، عید است. هرروزی كه بازاری گران فروشی و كم فروشی و احتكار نكند، آن روز بازار چراغانی است.
آن روزی كه اداره كم كاری، رشوه و پارتی بازی را بگذارد كنار، آن روز اداره باید چراغانی بكند.
روزی كه محصل با عزت درس خواند،
هر روزی كه محصلین ما دست به اختراع زدند،
روز عید ما روزی است كه ما عزت پیدا كنیم و عوامل سقوط بساطش را از مابرچیند.
فساد، خلاف، گناه، تجاوز، ظلم، هر وقت اینها از جامعه پاك شد، آن روز عید است. «كُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ» مثل این كه و هو عید است یعنی یوم ندارد. یعنی عید ما آن چنان عیدی است كه در آن فساد نباشد.
زمین در عید نوروز سبز میشود، آیا تو هم سبز شدی؟
زمین زنده میشود، قلب تو هم زنده شده؟
زمین دانههایی را كه قبل از عید گرفته تحویل میدهد، تو هم خوشه گرفتی، تحویل دادی؟
بنابرین عید نوروز عید طبیعت است. و ما هم وقتی عیدمان است كه دانههایی را كه گرفتیم، تحویل بدهیم و خوشه بشود.
شاید با بزرگان اخلاق مدار تا بحال برخورد کرده باشید؛ این افراد از یک آرامش عجیب روحی برخوردارند و علیرغم برداشت جامعه از آن ها که افرادی غمناک تلقی می شوند، اتفاقا به عکس مردمانی مهربان و دلسوز و به موقع شاد و شاد کنند هستند.
ما همیشه ظاهربین هستیم، فکر می کنیم فلان آقا که از هر راهی سرمایه دار شده و در کاخ زندگی می کند حتما زندگی شاد و مفرحی دارد اما نمی دانیم که زمانی انسان به شادی و نشاط دست پید می کند که از لحاظ روحی در آرامش باشد.
پس هرکس اهل اخلاق انسانی و تقوای الهی باشد هر چند ثروتمند نباشد هر روزش عید است، در مقابل هر کس اهل خلاف باشد حتی در ایام شادی مثل عید نوروز هم نمی تواند شاد باشد.
اعیادی که ما در سال داریم خیلی در درون ما تاثیر ندارند. مثلا وقتی عید نوروز می شود طبیعت دچار دگرگونی شده و تغییر می کند اما انسان ها تغییری نمی کنند. به همین دلیل حضرت امیر معنایی وسیع تر ار عید عرفی را مطرح می کنند و روزی را که از لحاظ روحی خود را ارتقا ببخشیم دچار گناه و معصیت نشویم را عید تلقی می کنند.
پس بهتر است هر روزمان را تبدیل به عید کنیم.
پی نوشت ها:
[1] نهج البلاغه، حكمت 428
منابع:
شرح نهج البلاغه ابن میثم
درس هایی از قرآن
تفریح در اسلام
تفریح سالم یکی از عواملی است که سلامت هر کسی را تأمین میکند. در روایتهای امامان معصوم علیهم السلام هم به این موضوع اشاره شده است، به عنوان مثال پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «آدم خردمند اوقات روزانهاش را به چهار بخش تقسیم میکند، از جمله اینکه یک بخش از آن را برای بهره جویی از حلال قرار میدهد و این بخش، قسمتهای دیگر را تقویت میکند و مایه آرامش و آسایش قلب میشود».از جمله تفریحات سالمی که در روایات به آن اشاره شده است:
1- ورزش
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله نیرومند ساختن قوای بدن را وسیله ی خوشبختی دانسته اند 1 ایشان هم چنین ضمن ستایش از ورزش تیراندازی، می فرمایند: عَلَیکم بِالرَّمی فَإِنَّه مِن خَیر لهوٍ لَکُم ؛ به تیراندازی پای بند باشید، چرا که آن از بهترین بازی های شماست.
أللَهُؤ فِی ثَلَاثَ تَأدیبٌ فَرسِکَ وَ رَمِیکَ بِقوسِکِ و مُلاعَبَتک اَهلِکَ؛2
سرگرمی در سه چیز است: تربیت اسب، تیراندازی و بازی کردن با اهل و عیالت.
2. سیر و گردش
قرآن کریم در بیش از ده آیه مردم را به سیر و گردش در زمین فرمان داده است تا با حال گذشتگان آشنا شوند و علل انحراف و انحطاط آنان را دریابند و با دل هایی زنده و بیدار و گوش هایی شنوا زندگی کنند.
« أَفَلَم یَسیروا فِی الأَرضِ فَتَکنَ لَهُم قُلوبٌ یَعقِلونَ بِها أَو آذانٌ یَسمَعوُنَ بِهَا فَإِنَّها لاتَعمَی الأَبصارُ وَلَکِن تَعمَی القُلُوبُ ألَّتی فِی الصُدورِ»؛3
آیا در زمین سیر نکردند تا دل هایی داشته باشند که حقیقت را با آن درک کنند، یا گوش های شنوایی که با آن (ندای حق را) بشنوند؟ چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شوند بلکه دل های در سینه ها کور می شوند.
آنان که در ایام بیکاری برای رفع خستگی ناشی از کار و تجدید نیرو به سفر می روند، هم تفریحی مسرت بخش انجام داده اند و هم به یکی از عوامل تندرستی دست یافته اند.
3. مزاح
در سیره ی پیشوایان دین، مزاح امری پسندیده است که به آن در هنگام تفریح و استراحت، با رعایت حد و مرزهای الهی، توصیه نموده اند.
پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید:
اِنّی لاَمزَحُ ولااَقوُلُ اِلّا حَقًا؛4 من شوخی می کنم اما هرگز از حق خارج نمی شوم.
امام صادق علیه السلام می فرماید:
مَا مِن مُؤمنٍ إِلا وَفِیهِ دِعَابَه وَکانَ رَسُولُ اللهِ ید اعِبُ وَلَا یقُول إِلأّ حَقاً؛5مؤمن نیست مگر کسی که شوخی کند، و رسول خدا شوخی می کرد و جز حق چیزی نمی گفت.
انسان متدین باید برای همه شئون طبیعی و فطری و اسلامی ارزش قائل باشد. مومن نباید تصور کند که شادی و تفریح با دینداری منافات دارد بلکه اساسا بشاش بودن و لبخند بر لب داشتن از لوازم ایمان است. به همین دلیل خوب است به وقتش غم داشته باشیم و به وقتش شاد باشیم و از این رهگذر هم خودمان به آرامش برسیم و هم جامعه پویایی داشته باشیم.
پی نوشت ها:
1 بحار الانوار، ج 15، ص 236
2 پیام پیامبر، 818
3بحارا لانوار، ج 14، ص379
4بحارالانوار، ج16، ص 298
5 مستدرک الوسایل، ج 8، ص 407
سخنرانی حجت الاسلام طباطبائی
مبارکی عدد13
نمونه های شگفت انگیز عدد13:
دراولین و آخرین سوره قرآن:
**تعداد آیات اولین سوره (فاتحه ) 7 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس)6 می باشد که مجموع این 2 عدد 13 می شود.
**تعداد کلمات اولین سوره (فاتحه) 31 و تعداد آیات آخرین سوره (ناس)21 کلمه است ، که مجموع این 2 عدد مضربی از 13 است
31+ 21 = 52 = 13 × 4
آخرین آیه قرآن (مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ) 13 حرف دارد.
با حروف مقطعه :
**اولین سوره ای که با حروف مقطعه آغاز شده است سوره بقره( الم ) و آخرین آن سوره قلم که با (ن) آغاز شده است.عجیب اینکه تعداد آیات سوره بقره 286 است که مضربی از 13می باشد.
286 = 13 × 22
و تعداد آیات سوره قلم 52 است که باز هم مضربی از 13 است
52 = 13 × 4
جالبتر آنکه مجموع آیات این 2 سوره نیز مضربی از 13 است
286 + 52 = 338 = 13 × 13 × 2
29 سوره با حروف مقطعه آغاز شده اند که اگر تعداد آیات این سوره ها را با هم جمع کنیم عدد 2743 بدست می آید که این عدد مضربی از 13 است.
2743 = 13 × 211
تعداد حروف پس از حروف مقطعه در آیات دارای حروف مقطعه78 است که 78 نیز مضربی از 13 می باشد.
**اگرتاریخ سه واقعه اصلی زندگی پیامبررا محاسبه کنیم:
بعثت : 40 سالگی
هجرت : 53 سالگی
وفات : 63 سالگی
و این اعداد را با هم جمع کنیم عدد حاصل مضربی از 13 خواهد بود.
40 + 53 + 63 = 156 = 13 × 12
**حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)13 سال بعد از بعثت از مکه به مدینه مهاجرت کردند.
**حضرت علی (علیه السلام) در 13 رجب متولد شدند و………
در مهمانی ها خنثی نباشید
آنچه که از روایات برمی آید این است که اولا باید رفت و آمد کرد اما این رفت و آمدها را باید خودتان مدیریت کنید نه اینکه بگویید چون من میهمان دیگری هستم و وارد خانه کس دیگری شده ام پس هر چه او بگوید، انجام می دهم؛ بله، زمانی که بخشی از حدود و شرایع و شرایط در اختیار او است اما نه همه آن بلکه شما نیز باید بخشی از این شرایط را به عنوان یک شخصیت مومن در اختیار خود بگیرید و کمیت و کیفیت این حضور را مدیریت کنید.
میزان حضور، میزان گفت وگوها، نحوه گفت وگوها و زمان حضور از جمله مسایلی است که می توان در تعاملات آنها را مدیریت کرد. قرار نیست که ما دایم نصیحت و توصیه کنیم. در سیره اهل بیت (علیه السلام) کاملا مشهود است که آنها مزاح می کردند، گفت وگو می کردند، خنده، صحبت های عمومی، احوالپرسی، پیگیری مسایل و … داشته اند اما نوع این معاشرت باید به گونه ای باشد که در کنار آن اخلاق اسلامی رعایت شود. ممکن است شما در جایی باشید که نتوانید مستقیما از حضرت حجت (علیه السلام) یاد کنید اما می توان به شکلی رفتار کرد که طرف مقابل احساس کند که شما او را به یک شخص بزرگ یادآوری می کنید، اینکه ما بتوانیم نشان غیرمستقیم ولی خدا باشیم شرط اولی است که در تعاملات اجتماعی و ارتباطات خانوادگی باید به آن توجه کرد.
این حدیث که می فرماید: «مردم را به غیر زبان تان به سوی خدا دعوت کنید.» در همین تعاملات مصداق عملی می یابد، ما باید در تعاملات و ارتباطات به گونه ای تاثیرگذار باشیم و جاذبه آفرین و محبتآمیز رفتار کنیم که عدم حضور ما در جمع مشهود باشد و حضور ما نیز در میان جمع یادآور خدا و حجت خدا و تذکر نسبت به الگوی صحیح زندگی باشد.
ادامه دارد….
پی نوشت:
حجتالاسلام رضایی، کارشناس تخصصی مهدویت در گفتوگو با خبرگزاری شبستان
@darolmahdy_borkhar
بزرگترین سرمایه
زودگذر همانند ابر!
همین دیروزبودکه منتظربودیم سال تحویل شودوباهم دعای(یامقلب القلوب والابصار)رابخوانیم چه زودگذشت.
«وَهُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ ۚ أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَاءَکُمُ النَّذِیرُ ۖفَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ ». و از درون آتش فریاد میزنند: ای پروردگار ما! ما را بیرون بیاور تا کارهایی شایسته انجام دهیم، غیر از آنچه میکردیم؛ جواب داده میشود، آیا آن قدر شما را عمر و فرصت ندادیم که پند بگیرید؟ و از بیم دهندگان بیم گیرید؟ پس بچشید که ستمگران را یاوری نیست. (سوره مبارک فاطر)
در روایات وارد شده کسانی که در روز قیامت از عمر خود استفاده نکرده باشند و عمر خود را به تباهی گذرانده باشند دچار حسرت می شوند از این رو، فریاد بر میآورند که خداوندا! یک بار دیگر ما را به دنیا برگردان، تا تمام لحظات زندگی را در کسب ایمان، عمل صالح و اخلاق نیکو، صرف کنیم و از الطاف تو، بهرهمند گردیم. ولی در پاسخ آنان، گفته میشود: باید وقتی که در دنیا بودید، از وقت خود استفاده میکردید از عمرتان، بهره میگرفتید.
فرصتهایی که بر سر راه زندگی بشر پیش میآید، ناپایدار و زودگذر است و ممکن است بزرگترین فرصت ثمربخش بر اثر کمترین مسامحه و سهل انگاری از کف برود. اولیای گرامیاسلام همواره خطر از دست رفتن فرصتها را به پیروان خود خاطر نشان کرده اند.
حضرت علی( علیه السلام )نیز میفرماید:
«اَلْفُرْصَه تَمُرُّ مَرَّالسَّحابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر» (نهج البلاغه، فیض، حکمت ۲۰، ص ۱۰۹۶.)
فرصت مانند ابر (از افق زندگی) میگذرد. پس فرصتهای خیر را غنیمت بشمرید (واز آنها استفاده کنید).
نکاتی در موردغنیمت داشتن فرصت عمر
اول: دنیا، دار کار، کوشش و عمل است و آخرت دار بهره برداری از عمل دنیا. باید کاری کرد که در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن کریم میفرماید:
«وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَهٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ» (مریم، آیه ۳۹.)
آنان (ستمگران) را از روز حسرت که کار به پایان آمده و آنان همچنان در حال غفلت هستند بترسان.
دوم: در قیامت پیش از آنکه انسان قدمی بردارد از عمر، جوانی و مال خود مورد پرسش قرار میگیرد. چنان که امام صادق(علیه السلام )میفرماید:
از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که در قیامت وقتی در موقف حساب قرار گرفتی، از چهار چیز تو را میپرسند:
«عَنْ شَبابِکَ فیما اَبْلَیْتَهُ وَ عُمْرِکَ فیما اَفْنَیْتَهُ وَمالِکَ مِمَّا اکْتَسَبْتَهُ وَفیما اَنْفَقْتَهُ» (کافی، ج۲،ص۱۳۵).
(میپرسند) جوانیت را چگونه گذراندی؟ عمرت را درچه راه فانی ساختی؟ مالت را از کجا به دست آوردی و در چه راه صرف کردی؟
در میان چهار مورد مزبور، دو مورد اول (نعمت جوانی و نعمت عمر) از گرانبهاترین نعمتهای خداوند است؛ دوران جوانی بهترین فرصت برای نیل به پیروزیهای درخشان زندگی است،
سوم: انسان باید از عمر خود در راه کمال انسانی بهره گیرد. این کمال در افزایش علم و معرفت در راه خدا و در اطاعت خدا خلاصه میشود. هر چه غیر از این باشد، اتلاف عمر محسوب میشود. اگر کار و کسبی دارد، اگر زندگی تشکیل میدهد، اگر با دیگران نشست و برخاست دارد و حتی اگر به گشت و گذاری در شهرها و صحراها و کشورها میپردازد، همه باید در راستای این کمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگی است. چنین نشاطی تعطیلی ندارد و چنین انسانی خستگی نمیپذیرد.
عوامل از دست دادن فرصتها
کسالت و تنبلی: کسالت و تنبلی، نوعی بیماری است که چون خوره، دین و دنیای انسان را نابود میسازد.
امام باقر( علیه السلام )فرمود:
«اَلْکَسَلُ یَضُرُّ بِالدّینِ وَالدُّنْیا» (تحف العقول، ص ۲۱۹.)
تنبلی، به دین و دنیای انسان، ضرر میزند.
کار امروز به فردا وانهادن: تاخیر انداختن کارها و کار امروز را به فردا وانهادن از جمله آفتهای از دست دادن فرصتها محسوب میشود. در روایات اسلامی، از این موضوع با عنوان ( تسویف) یاد شده است.
بی هدفی: اگر هدف انسان در زندگی مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت آن هدف را پی میگیرد؛ اما آدم بی هدف اینجا و آنجا پرسه میزند و وقت خود را میگذراند.
بیبرنامه بودن: بسیاری از فرصتها دراثر نداشتن برنامه درست، از بین میرود.
لهو و بیهودگی: روی آوردن انسان به خوشگذرانی های موقت و بی حاصل، فرصت های گرانبها را نابود میکند؛ البته معنای آن، نداشتن تفریح نیست، بلکه باید تفریح انسان در راستای هدف والای کمال طلبی باشد.
از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده ى جوانى از این زندگانیم
دارم هواى صحبت یاران رفته را
یارى کن اى اجل که به یاران رسانیم
پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق
داده نوید زندگى جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده ى جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله ى من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بى همزبانیم
اى لاله ى بهار جوانى که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتى که آتشم بنشانی، ولى چه سود
برخاستى که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم