بحران تربیت دینی
امروزه، تربیت فرزندان از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا دشمنان، فرزندان ما را نشانه رفته و در قالب جنگ نرم وارائه الگوهای کاذب، در صدد سستنمودن عقاید و هویتزدایی از آنان میباشند. یکی ازروشهای مقابله با شبیخون فرهنگی، تربیت روشمند فرزندان است. در آیات و روایات نیز به تربیت فرزند ومصونیتبخشی خانواده از ناهنجاریها تأکید شده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ…؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانوادههایتان را از آتشى كه هيزمش مردم و سنگها خواهند بود، نگه داريد.»
در جهان کنونی، در اثر تزلزل نظامهای ارزشی و انحلال مبانی مقدسات، انسان با بحرانهای گوناگون درونی و بیرونی مواجه شده که مهمتر از همه، بحران معرفت و تربیت دینی است. اسلام به منظور مقابله با بروز این بحران، والدین را در قبال سرنوشت فرزندانشان مسئول دانسته است. حق زن و فرزند، تنها با تأمین هزینه زندگی و مسکن و تغذیه آنها حاصل نمیشود، مهمتر از آن، تغذیه روح و جان آنها و بهکارگرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است. قرآن کريم میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نَاراً؛ ای کسانی که ايمان آوردهايد، خود و خانواده خويش را از آتش حفظ كنيد.»
عقل و هوش زن و شوهر در فرزندان نیز تأثیر دارد. فرزندان خانواده خوش فهم و با هوش، غالباً زیرک می شوند و برعکس، حماقت و نادانی پدر و مادر نیز معمولاً به فرزند منتقل می شود همسر با هوش و عاقل بهتر می تواند در تعلیم و تربیت فرزندانش انجام وظیفه نماید. بر اين اساس عقل و درایت یکی از عوامل باارزش خوشبختی و تحکیم خانواده محسوب میشود که به هنگام گزینش همسر باید مورد توجه قرار گیرد.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «قِوَامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ، وَلا دِينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ اساس موجوديت انسان عقل او است، و آن كس كه عقل ندارد دين ندارد.»
پی نوشت
سایت بلاغ
القا شایستگی به کودک
از وظایف بسیار مهم پدران و مادران آن است که بکوشند همواره بر اساس عدالت و مساوات میان فرزندان خود رفتار کنند و هیچ گاه در محبت و توجه کردن به فرزندان، پسر را بر دختر یا فرزندی را بر فرزندان دیگر مقدّم ندارند. پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «از خدا بترسید و میان فرزندانتان با عدالت رفتار کنید همان گونه که دوست دارید آنان به شما نیکی کنند».
تنها نقطه امید و مایه شادی و آرامش کودک، محبت و حمایت پدر و مادر است. هیچ کار به اندازه محبت والدین، کودک را آسوده خاطر و آرام نمی کند و هیچ مصیبتی مانند دور شدن از محبت والدین، روح و روان او را آزرده و پریشان نمی سازد. به همین دلیل، حسادت کودک به فرزند تازه متولد شده خانواده تعجب آور نیست؛ زیرا می پندارد از بخشی از مهربانی ها و مراقبت هایی که تاکنون متعلق به او بوده است، محروم خواهد شد.
والدینی که در ابراز علاقه و محبت به کودکانشان، عدالت را رعایت نمی کنند و هر از گاهی، یکی را بر دیگری ترجیح می دهند، در واقع، آنها را تحقیر و به شخصیت آنان اهانت می کنند و به کودک این گونه القا می کنند که تو شایستگی احترام و محبت را نداری. گفته اند روزی پیامبر گرامی اسلام، مردی را دید که دو فرزند خود را به همراه داشت. مرد یکی از فرزندانش را بوسید و دیگری را نبوسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به مرد فرمود: «چرا میان دو فرزندت، عدالت و برابری را رعایت نکردی؟»
تفاوت گذاشتن میان کودکان، روح آنها را خسته و ناتوان می کند و به بیماری های روانی دچار می سازد. گاهی نیز کودک را به انتقام جویی از برادر، خواهر یا والدین خود برمی انگیزد و او را فردی کینه توز بار می آورد.
آگاهی های دینی اگر درست و متناسب با نیازها و شرایط روحی کودک در اختیارش قرار بگیرد، نقش مهمی در سرنوشت او خواهد داشت؛ زیرا اساس زندگی آدمی را بینش و اعتقادات او تشکیل می دهد و اگر مبتنی بر آموزه های محکم دینی باشد، زندگی او رنگ و بوی الهی می یابد.
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «محفوظات طفل نورس همچون نقشی است که روی سنگ حک شده باشد، ولی محفوظات مرد بزرگ سال مانند نوشتن بر روی آب است.» روزی پیامبر با دیدن تعدادی از کودکان فرمود: «وای بر فرزندان آخرالزمان از روش ناپسند پدرانشان!» گفتند: یا رسول اللّه ، از پدران مشرک شان؟ فرمود: «نه! از پدران مسلمانشان که چیزی از احکام دین را به آنان نمی آموزند و اگر فرزندان بخواهند خود درصدد آموزش مسائل دینی برآیند، آنان را از این کار بازمی دارند و تنها به این دل خوشند که فرزندانشان بهره ناچیزی از دنیا به دست آورند. من از این قبیل پدران بیزارم و آنان نیز از من بیزارند».
پی نوشت :
مجله طوبی ش10
بازی و شکوفا شدن استعداد کودک
یکی از راه های ابراز محبت والدین به فرزند، تهیه کردن وسایل بازی و سرگرمیِ مناسب سن اوست. همچنین هرگاه کودک از والدین بخواهد که با او بازی کنند، پدر و مادر باید به این درخواست او پاسخ مثبت دهند، ولی شیوه اداره بازی را بر عهده کودک بگذارند و خواسته های خود را بر او تحمیل نکنند.
بازی افزون بر اینکه نشاط و شادابی را به کودک هدیه می کند، به رشد استعدادهای نهفته او نیز می انجامد. پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت علیهم السلام با تأکید بسیار بر این موضوع، خود در بازی فرزندانشان، شرکت و به نظارت بر بازی آنها، آنان را بر این امر تشویق می کردند.
روزی امام حسین علیه السلام در کوچه سرگرم بازی بود. پیامبر نیز به همراه یارانش از خانه خارج شدند. وقتی چشم پیامبر به امام حسین علیه السلام افتاد، به طرف او رفت و دستانش را گشود تا او را در آغوش بگیرد. امام حسین علیه السلام خنده کنان به این طرف و آن طرف می گریخت. پیامبر نیز خندان دنبال او می دوید تا اینکه سرانجام او را گرفت. پس دست زیر چانه اش گذاشت و او را بوسید.
یکی از نزدیکان پیامبر نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی زبان خود را برای حسین علیه السلام که کودک بود، از دهان بیرون می آورد. کودک با مشاهده این کار پدربزرگ خود، غرق در خنده و شادی می شد. مردی که این کار پیامبر را می دید، با تعجب گفت: به خدا سوگند! پسرم مرد گشته و ازدواج کرده است، ولی تا حالا من او را نبوسیده ام. پیامبر که از سنگدلی مرد شگفت زده شده بود، فرمود: «هر کس لطف و مهربانی نشان ندهد، به او نیز مهر و محبت نمی شود»
یکی از آموزه های مهم اسلام، مهرورزی و نشاط بخشی به کودکان است. بازی کردن پدر و مادر با کودک، خریدن پوشاک زیبا و مناسب، قصه گفتن هنگام خواب یا دادن هدیه، فرزند را شاد و خوشحال می سازد.
روزی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای نماز به مسجد می رفت. در راه، گروهی از کودکان انصار بازی می کردند که تا آن حضرت را دیدند، دور او جمع شدند و به دامن او آویختند به گمان اینکه چون آن حضرت همواره حسن و حسین علیهماالسلام را بر دوش خود می گرفت، این بار آنها را نیز به دوش بگیرد. پیامبر از یک سو نمی خواست آنها را برنجاند و از سویی دیگر مردم در مسجد منتظرش بودند و می خواست خود را به مسجد برساند.
در این حال، بلال حبشی از مسجد بیرون آمد و به جست وجوی پیامبر پرداخت. پس از مدتی، آن حضرت را کنار گروهی از کودکان یافت و جریان را فهمید. خواست کودکان را تنبیه کند، ولی پیامبر او را از این کار نهی کرد و فرمود: «تنگ شدن وقت نماز، برای من بهتر از رنجاندن کودکان است.»
آن گاه به بلال فرمود: «به خانه برو و آنچه از گردو یا خرما یافتی، بیاور تا خود را از این کودکان بازخرید کنم.» بلال رفت و پس از جست وجو، هشت دانه گردو یافت و آن را به حضور پیامبر آورد. پیامبر آنها را میان کودکان تقسیم کرد و بدین گونه کودکان راضی شدند آن حضرت را آزاد کنند.
پی نوشت
مجله طوبی ج10
کاشتن بذر ایمان درطفولیت
گاهی خردسالان هنگام نماز خواندن والدینشان، از طولانی شدن نماز آنها، به سبب گرسنگی یا تنهایی، بی تابی می کنند. در این شرایط، پدر و مادر با به کارگیری سیره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت معصوم علیهم السلام باید بکوشند تا هیچ گاه از یاد خدا غافل نمانند و در ادای فریضه سستی نورزند. در کنار آن، برای اینکه به خواسته ها و نیازهای کودک نیز اهمیت دهند بهتر است تا حد امکان، نمازشان را کوتاه تر بخوانند.
پیامبر گرامی اسلام، نماز ظهر را با مردم به جماعت برگزار و دو رکعت آخر آن را به سرعت تمام کرد. پس از نماز، مردم گفتند: «یا رسول اللّه ! آیا در نماز حادثه ای رخ داد؟» حضرت فرمود: «چرا می پرسید؟» گفتند: «دو رکعت آخر نماز را با سرعت خواندید.» فرمود: «مگر صدای گریه و فریاد کودک را نشنیدید؟»
از امام حسن صلی الله علیه و آله یا جابربن عبداللّه نقل شده است که نماز را در محضر رسول اللّه صلی الله علیه و آله خواندم. همین که آن حضرت سلام داد، به ما فرمود: «صبر کنید، کوزه ای با مقداری حلواست.» آن گاه برای تقسیم آن از جا بلند شد و به هر کس مقداری حلوا می داد تا اینکه به من رسید. من کودک بودم. آن حضرت انگشتی حلوا به من خوراند، سپس فرمود: «باز هم بدهم؟» گفتم: آری! آن حضرت انگشتی دیگر به خاطر خردسال بودنم به من خوراند.
چنین رفتارهای ناب مذهبی سبب می شود بذرهای ایمان از همان طفولیت در دل فرزندان کاشته شود و خاطراتی شیرین و زیبا از این دوران به یاد داشته باشند
پی نوشت:
مجله طوبی ،ش10
کودکانه با کودک
کودک به دلیل نزدیک بودن به مبدأ فطرت و داشتن ذهن و دلی پاک و بی آلایش، زمینه بسیار مناسبی را برای تربیت پذیری دارد. او هدیه ای است الهی که با سرشت ساده و زلال خویش پا به جهان هستی گذاشته و از هر گونه زشتی و ناپاکی به دور است و این، والدین و مربیان کودک هستند که با تربیت نادرست خویش، مسیر فطرت پاک و الهی او را منحرف می سازند. بنابراین، در برخورد باکودک باید ویژگی های ذاتی او را در نظر گرفت.
مهربانی، نوازش و انس با کودک، نقش مهمی در تربیت و شکوفایی استعدادهای نهفته او دارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره از روی محبت و تواضع، با بچه ها رفتار می کرد. ایشان به استعدادهای فطری آنها توجه داشت و از رنجش و ناراحتی شان سخت آرزده خاطر می شد.
در هم نشینی با کودکان، خود را همسان آنان می پنداشت و با آنها سرگرم بازی می شد و به دیگران نیز سفارش می کرد: «مَن کانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصابَّ لَهُ؛ کسی که نزد او کودکی است، باید کودکانه رفتار کند».
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، حسنین علیهماالسلام را بر دوش خود سوار می کرد و به آنها می فرمود: «خوب مرکبی دارید و شما هم خوب سوارکارانی هستید.» آن حضرت حتی در حضور جمع، خود را هم پایه کودکان قرار می داد و با آنان انس می گرفت. همچنین به یاران خود می فرمود: «با کودکان مأنوس شوید و آنان را در آغوش بگیرید.» کودکانی نیز که رسول خدا صلی الله علیه و آله ، آنان را به دوش می گرفت، به این امر افتخار می کردن
پی نوشت
مجله طوبی، شماره ۱۰، ص ۱۶
اهمیت تبلیغ در سیره نبوی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از آغاز رسالت خویش تا واپسین روزهای حیات به امر مهم تبلیغ مبادرت ورزیدند. اولین خطابه رسمی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در دعوت عمومی از کوه صفا بر بالای سنگ بلندی آغاز شد.[۱]
تبلیغ پیامبر در طول دوران رسالت هرگز تعطیل نشد و حتی آن حضرت در دوران تبعید در شعب ابی طالب، مردم را به اسلام دعوت می نمود.[۲]
سفرهای تبلیغی پیامبر به شهرهای اطراف مانند طائف،[۳] اعزام مبلغانی مانند مصعب بن عمیر به یثرب،[۴] و تبلیغ در ایام ویژه مانند ایام حج، شاهد اهمیت این امر است.
قرآن کریم مهم ترین وظیفه پیامبر را تبلیغ و رساندن پیام الهی به مردم می شمارد: «ان علیک الاّ البلاغ».[۵] نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «انّما انا مبلِّغ والله یهدی؛[۶] من تنها ابلاغ کننده هستم و خداوند هدایت می کند.»
قرآن کریم در یک اصل کلی می فرماید:
«و من احسن قولاً ممّن دعا الی الله و عمل صالحاً و قال انّنی من المسلمین؛[۷] و کیست خوشگفتارتر از آن کسی که به سوی خدا دعوت نماید و کار نیک کند و بگوید من از مسلمانانم.»
مراد از «من احسن قولاً»، شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، هر چند لفظ احد عمومیت دارد و شامل همه کسانی می شود که به سوی خدا دعوت می کنند. اما در بین داعیان ممکن است افرادی یافت شوند که برای رسیدن به هدف فاسد به سوی خدا دعوت کنند و روشن است که چنین دعوتی احسن القول نیست. از این رو دنبال آیه شرط «و عمل صالحاً» را اقامه نموده است. عمل صالح کشف می کند که صاحب آن نیت صالح دارد. عمل صالحی که دلالت بر اعتقاد حق و التزام به آن نداشته باشد، احسن القول نیست. از این رو شرط سوم آورده «و قال انّنی من المسلمین»، اعتنا به اسلام داشته باشد. «قال» به معنای رأی و اعتقاد است.[۸]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خیار امّتی من دعا الی الله تعالی وحبَّب عباده الیه؛[۹] برگزیدگان امت من کسانی هستند که به سوی خدای تعالی فرا می خوانند و بندگانش را محبوب او می سازند.» در بیان دیگر فرمودند: خداوندا، به جانشینانم رحم کن؛ «اللهم ارحم خلفائی.» پرسیدند: جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: «الذین یبلّغون حدیثی وسنّتی ثم یعلّمونها امّتی؛[1۰] کسانی که گفتار و کردار مرا تبلیغ می کنند و آنها را به امت من می آموزند»
برخی تعابیر به کار رفته در کلمات نورانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در زمینه اهمیت تبلیغ و ترویج دین و حقوق مبلغ عبارت اند از:
۱. بهترین مردم: «المعلّمون خیر الناس کلّما اخلق الذکر جدّوده؛[1۱] آموزگاران بهترین مردم اند. هرگاه یاد خدا کهنه شود، آن را تجدید و احیا می کنند.»
۲. مورد غبطه انبیا و شهدا:
الا احدثکم عن اقوام لیسوا بانبیاء ولا شهداء یغبطهم یوم القیامة الانبیاء والشهداء بمنازلهم من الله علی منابر من نور، قیل: من هم یا رسول الله، قال: هم الذین یحببون عباد الله الی الله ویجبون الله الی عباده؛[1۲]
آیا به شما خبر دهم از مردمانی که از انبیا و شهیدان نیستند، اما روز قیامت آنان به جایگاه اینان غبطه می خورند که بر منبرهایی از نور قرار دارند. گفته شد: یا رسول الله! آنان کیستند؟ فرمود: افرادی که خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خدا محبوب سازند.
۳. ثواب آزادی برده: «من دعا عبداً من شرک الی الاسلام کان له من الاجر تعلق رقبه من ولد اسماعیل؛[1۳] هر کس بنده ای را از شرک به اسلام فرا خواند، برای او مزدی مانند آزاد ساختن بنده ای از فرزندان اسماعیل است.»
۴. شرکت در ثواب متعلّم: «من علّم علماً فله اجرمن عمل به لا ینقص من اجر العامل؛[1۴] هر کس دانشی را به دیگران بیاموزد، برای اوست پاداش آنکس که بدان عمل کند، بدون آنکه از پاداش عملکننده کم شود.»
پی نوشت:
[۱]. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۲۱۷.
[۲]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص ۳۵۴.
[۳]. همان ج۲، ص۴۱۹.
[۴]. همان ج۲، ص۴۳۴.
[۵]. شوری: ۴۸.
[۶]. مسند ابن حنبل، ج۶، ص۳۳۳، ش۱۶۹۳۴؛ کنزالعمال، ج۶ ، ص۳۵۰، ش۱۶۰۰.
[۷]. فصلت: ۳۳.
[۸]. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۵۹۴.
[۹]. کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۵۲، ش۲۸۷۷۹.
[1۰]. الامالی، طوسی، ص ۳۶۹، ح ۷۹۱؛ بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۵۷، ح۳۰.
[1۱]. الفردوس بماثور الخطاب، ابن شجاع الدیلمی، ج۴، ص۱۹۳، ش۶۵۹۷.
[1۲]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۴۱؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۷۵۱، ش ۵۵۶۵.
[1۳]. التبلیغ فی القرآن والسنه، محمدی ری شهری، ش ۵۳.
[1۴]. سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۸۸