#نجوای_دل_انگیز
#نجوای_دل_انگیز
اصمعی نقل می کند:
شبی مشغول طواف کعبه بودم، ناگاه جوان زیبا و خوش سیمایی را دیدم که چنگ به پرده کعبه زده و چنین راز و نیاز می کند:
خدایا! دیده ها به خواب رفت، ستارگان بر صحنه آسمان نیلگون بالا آمدند، پادشاه همواره زنده و پاینده تویی، فرمانروایان در به روی مردم بستند و بر در کاخ های خود نگهبان گذاشتند، ولی درهای رحمت تو به روی گدایان باز است. جئتک لتنظر الی برحمتک یا ارحم الراحمین: من گدا به امید عنایتت به درگاه با عظمت تو پناه آورده ام، ای وجود مقدس که ارحم الراحمینی.
سپس اشعاری زمزمه کرد:
ای آنکه در دل شب های تاریک دعای بیچارگان را مستجاب می کنی ای آنکه از گرفتاری های سخت نجات می بخشی، همه مهمانان تو در اطراف خانه ات خوابیده اند، اما تو ای نگهدارنده همه کاینات بیداری.
پروردگارا! تو را به دعایی که خودت به آن دستور داده ای می خوانم که به حق کعبه و حرم، به گریه ام رحم نما.
اگر عفو و بخشش تو به گناهکارانی که در گناه اسراف کرده اند نرسد، پس گناهکاران به در خانه چه کسی بروند که امید عفو و گذشت داشته باشند.
اصمعی می گوید:
نزدیک شدم ببینم این جوان زنده دل کیست به ناگاه دیدم او زین العابدین امام سجاد است.
?داستانهای بحارالانوار ج۹