تقابل انقلاب با فتنه ها
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آزمون روش های متفاوت مقابله با انقلاب و پاسخ نگرفتن از آنها، بنیان های مکتب انقلاب مورد هجمه قرار گرفت، این در حالی است که شهید مطهری در این خصوص معتقدند:
«. . . مساله اصلی استعمار است، استعمار سیاسی و اقتصادی . آنگاه توفیق حاصل می کند که در استعمار فرهنگی توفیق بدست آورده باشد . بی اعتقاد کردن مردم به فرهنگ خودشان و تاریخ خودشان شرط اصلی این موفقیت است . استعمار دقیقا تشخیص داده و تجربه کرده است که فرهنگی که مردم مسلمان به آن تکیه می کنند و ایدئولوژی که به آن می نازند، فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است . باقی همه حرف است و از چهار دیوار کنفرانس ها، جشنواره ها، کنگره ها و سمینارها هرگز بیرون نمی رود و به متن توده نفوذ نمی کند . پس باید مردم از آن اعتقاد و از آن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند . تا آماده ساخته شدن طبق الگوهای غربی گردند» .
«بخشی از مقدمه کتاب کتابسوزی در مصر و ایران »
خودي و غير خودي
بايد وضع موجود انقلاب را بازخواني کنيم و جايگاه آن را نسبت به هدف توحيدياش بسنجيم، تا
اولاً: معني ريزشهاي افراد را در آن به درستي درک کنيم.
ثانياً: جايگاه مشکلات را در غفلت از روح توحيدي و غربزدگي پنهان خودمان بشناسيم.
رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالي» در همين رابطه موضوع خودي و غير خودي را نسبت به انقلاب تبيين کردند تا بفهميم ريشهي مشکلات پيش آمده توسط غير خوديها است يا به جهت انقلاب. فرمودند:
«خودي آن است که دلش براي اسلام مي تپد؛ دلش براي انقلاب ميتپد؛ به امام ارادت دارد؛ براي مردم به صورت حقيقي - نه ادّعايي- احترام قائل است. غير خودي کيست؟ غير خودي کسي است که دستورش را از بيگانه مي گيرد؛ دلش براي بيگانه ميتپد؛ دلش براي برگشتن امريکا مي تپد. غير خودي آن کسي است که از اوايل انقلاب در فکر ايجاد رابطهي دوستانه با امريکا بود. به امام اهانت ميکرد؛ اما براي امريکا اظهار علاقه مينمود! کسي به امام اهانت ميکرد، ناراحت نميشد؛ اما اگر کسي به دشمنان بيرون از مرز يا همدستان آنها اهانت ميکرد، ناراحت ميشد! اينها غريبه اند».[1]
تا نفهميم در بيرونِ فرهنگ شيعه چه خبر است، نميتوانيم جوانمان را به فرهنگ شيعه جذب بکنيم. بايد روشن شود فرهنگ شيعي، آن نيست که انجمن حجتيه ميشناسد، ميتوان گفت اين خودش يک نوع تخدير است که تحت تأثير فرهنگ استکبار پيش آمده است، به گفتهي امام خميني«رضوانالله تعاليعليه»:
«آمريکا و استکبار در تمامي زمينهها افرادي را براي شکست انقلاب اسلامي در آستين دارند، در حوزهها، در دانشگاهها مقدسنماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام، اينان با تزويرشان از درون، محتواي انقلاب و اسلام را نابود ميکنند، اينها با قيافهاي حق به جانب و طرفدارِ دين و ولايت، همه را بيدين معرفي ميکنند، بايد از شرّ اينها به خدا پناه بريم.»[2]
منبع:
[1] - خطبه هاي نماز جمعه در تاريخ ۱۳۷۸/۰۵/۰۸
[2] - صحیفه امام، ج21،ص87.
غربزدگی پنهان
يکي از خطراتي که همواره انقلاب اسلامي را تهديد ميکند، اين است که حقيقت انقلاب در حجاب رود و وفاداران به انقلاب نتوانند اهداف حقيقي و عميق انقلاب را بشناسند و در نتيجه تحليلي از لحظه به لحظهي انقلاب نداشته باشند، در آن صورت اگر ناخواسته نسبت به ادامهي حيات انقلاب مأيوس نشوند، ممکن است با تحليلهاي غلط مقابل اهداف انقلاب بايستند.
عمده آن است که بتوانيم ريشهي مشکلات پيشآمده را درست تحليل کنيم و گمان نکنيم مشکلات به جهت وجود انقلاب پديد آمده است. آري هنوز يک نوع غربزدگيِ پنهان در روح و روان بسياري - حتي آنهايي که به انقلاب وفادارند- هست و همين امر موجب ميشود تا آن طور که شايسته است به انقلاب و راه حلهاي توحيدي آن رجوع نشود و به مشکل بيفتيم. ولي فراموش نفرماييد که خداوند به مؤمنيني که در مسير صحيح قرار دارند وعده داده است: «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّوُرِ»؛[1] خداوند ولي و سرپرست مؤمنين است، آنها را از ظلمات خارج و به سوي نور هدايت ميکند.
منبع:
[1] - سورهي بقره، آيهي 257.
2-انقلاب اسلامی، برونرفت از عالَم غربی،ص55
معنای بی عالمی
خطری که گروه های فرهنگی را تهدید می کند.همین اندازه می توان گفت مسائلی پیش آمده که سرنوشت قرن آینده را تعیین می کند و بزرگ ترین خطری که گروه های فرهنگی را تهدید می نماید ، جدی نگرفتن این مسائل است و این که با سطحی نگری دینی، وضع را ساده بپندارند و نسبت به اهداف نسل آینده تعمق لازم را به کرا نبندند.
انقلاب اسلامی در ظهور گردبادی از حضور مردم پیروز شد، در حالی که دارای دو عنصر قوت و ضعف بود قوت حضور مردمی که تاریخ جدید را در زیر سایه ی دین و رهبری دینی پایه گذاری کردند و ضعف عدم درک همه جانبه ی حضور انقلاب در تاریخ جدید هر سال واقعه ی پیروز یانقلب را جشن می گیریم و باید بگیریم زیرا حادثه ی بزرگی به وقوع پیوست ولی باید آن را با کامیابی قطعی که باشناخت ابعاد قدسی انقلاب ظهور می کند، یکی نپنداریم. زیرا تاریخ جای احساساتی بودن نیست،بلکه جای انسان های حکیمی است که نسبت به احساسات بی تفاوت نیستند.
گروه های فرهنگی که به فعالیت های خود مشغولند، به ندرت متوجه اند چه نقص هایی نسبت به آینده در مقابل خود دارند و چه بسا گرفتار هرج و مرج های سیاسی شوند و در آن هرج و مرج ها منحل گردند و بدون هیچ نتیجه ای در وضع ابتدایی خود بمانند . همین قدر می دانند وضع در حال تغییر است ولی نمی دانند چگونه، اگر متوجه چگونگی به حاشیه رفتن نظام حاکم جهانی نباشیم در هیچ عالمی از عوالم فکر حاضر نیستیم واین است معنای بی عالمی.
در تاریخ گذشته نمان!
وظیفهی اهل تفکر آن است که در تاریخِ خود نقش آفرینی کنند و آنچه را که منسوخ است و دورانش به پایان رسیده نشان دهند تا جامعه گرفتار بی فکری و کودنی فرهنگی نشود. کودنی فرهنگی چیزی نیست جز مشغولشدن بر اموری که مربوط به تاریخ گذشته است. وقتی تاریخ جدیدی در حال وقوع است آن کس که هنوز در گذشته زندگی میکند و در نتیجه منزوی میشود، باید خود را در انزوای خود مقصر بداند زیرا نگاه نکرد که ارادهی الهی در این دوران به چه چیز اشاره دارد تا امروز نیز وارد ساحت آگاهی گردد.
این روایت را همه ی عزیزان شنیده اید که حضرت صادق می فرمایند« العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس »(کافی/ج1)آنکس که نسبت به زمانه ی خود دانا است ، گرفتار امور اشتباه انگیز نمی شود.
حضرت در این روایت می خواهند ما را متوجه این امر مهم بکنند که اگر تحلیل درستی از آنچه در زمانه می گذرد داشته باشید با بروز و ظهور حوادث غیر عادی غافل نمی شوید و می دانید امور در چه مسیری در حال حرکت است همچنان که علی می فرمایند «مَن عرف الایّام، لَم یَغْفُل عنِ الاِستعدادِ»(امالی الصدوق،ص321) آنکس که زمان را می شناسد ، از حوادث و رویدادهای آن غافل نمی شود باز آن حضرت در جایی دیگر می فرمایند «اَعرفُ النّاس بالزّمانِ مَن لَمْ یتعجّب مِن اَحداثه؛ آگاه ترین مردم به زمان، کسی است که از تحولات آن به شگفت نیاید و به خوبی متوجه مسیر و نهایت هر حادثه ای باشد.(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ،ص480)
رهبر انقلاب به این صورت ملت را به تمدن اسلامی نزدیک می کنند و تاکید دارند:
«اگر چنانچه ما بر روی توان خودمان تکیه کنیم ، استقامت آنها درهم خواهد شکست ؛ این را بدانند. تا وقتی که ما چشممان به دست دیگران باشد، دنبال این باشیم که کدام مقدار از تحریم ها کم شد، کدام مقدار چنین ، فلان حرف را فلان مسئول آمریکایی گفت یا نگفت تا وقتی دنبال این حرف ها باشیم به جایی نمی رسیم. ما یک کشور بزرگ هستیم یک ملت قوی هستیم ملت با فرهنگی هستیم ملت با استعدادی هستیم ثروت خدادادی هم الی ما شالله داریم »
همه چیز گواه بر آن است که خداوند برای عبور از پریشانی فرهنگی که فعلا ما گرفتار آن هستیم و رسیدن به انسجام فرهنگی ، لطفی به ماکرده و شخصیت اشراقی حضرت امام را در منظر ما قرار داده است و ارتباط با این شخصیت در این عصر و زمانه تنها راه حلی است که جامعه ی ما برای رسیدن به آرمان هایش به او نیاز دارد. باز باید از خود پرسید زیر ساخت های فکری و فرهنگی مورد نیاز برای تحقق تمدن اسلامی به آرمان هایش به او نیاز دارد. باز باید از خود پرسید زیرساخت های فکری و فرهنگی مورد نیازبرای تحقق تمدن اسلامی چه چیزهایی می تواند باشد.
منبع:
امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه
فهم روح زمانه
حضرت امام خمینی که متوجه جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی می باشند خود را مسئول رسالتی سترگ برای بیان رخدادی بزرگ احساس می کند، رخدادی که چون از طرف خداوند اراده شده و عمق ایمان انسان هارا مورد خطاب قرارداده، ریشه در درونی ترین سطوح حیات دارد و از این جهت امیدوارانه چشم به آینده دوخته زیرا جهت گردش زمانه با اندیشه او هماهنگ است و در این راستا می تواند صادقانه خبر دهد«آمریکا هیج غلطی نمی تواند بکند»
وقتی ملتی بتواند درست به خود بیندیشد و متوجه جایگاه تاریخی خود شود، دارای تاریخ میگردد. ما از طریق امام خمینی(رحمه الله علیه) توانستیم به خود بیندیشیم و متوجه جایگاه تاریخی خود شویم. آری ما از طریق انسانی بزرگ مثل امام خمینی توانستیم به خود بیندیشیم و بفهمیم در کجای تاریخ قرار داریم و از رنجِ بیتاریخی رهایی یابیم. وظیفهی ماست که از شناخت بیشتر این موضوع غافل نباشیم.
اگر انسان در مرتبهی احساس بماند به هیچ ادراک کلّی نمیرسد تا وارد عالم تفکر شود. آنچه اهمیت دارد تشخیص مصلحتهای بزرگ در هر تاریخی و نسبت آنها با ارادهی الهی است و اعمال انسانهای بزرگ مثل حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) بر همین اساس مورد توجه قرار میگیرد. این انسانها از پندارهای معمولی فراتر رفتهاند که میتوانند مصلحتهای بزرگ زمانهی خود را تشخیص دهند.(1)
امام در همان روزهای اول که صدام حمله کرده بود فرمودند: یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده رفته است سرجایسش دیگر قدرت این که تکرار بکند ان شاء الله ندارد.
این روحیه ای که بتوانیم جای هر حادثه ای را در تاریخ خو د بشناسیم چیز مهمی است وقتی به برکت روح تقدیرشناس امام خمینی فهمیدیم این قرن، قرن نابودی ابرقدرت ها است هر تجاوزی را که با تقشه های استکبار صورت گیرد، وسیله ای جهت نزدیک شدن ابرقدرت ها به نابودی شان می دانیم و نه وسیله ای برای نابودی خودمان برای اولین بار بود که درتاریخ صده های اخیر، متجاوزان از سرزمین بیرون رانده شدند، همیشه می آمدند قسمتی از سرزمین ما را می گرفتند و در آنجامی ماندند افغانستان و قفقاز را مگر همین طور از ما نگرفتند ؟ در حالی که اگر در همان زمان به دنبال عالمی که خدا برای شکوفایی تاریخ ما پرورانده بود می رفتیم معلوم نبودکه به این جاها می کشید.
وقتي روح زمانه و روح انقلاب اسلامي درست شناخته شود نه تنها متوجه بيثمري زندگي بيرون از انقلاب اسلامي ميشويم، بلکه با ورود به اردوگاه انقلاب اسلامي رهِ صد ساله را يک شبه طي ميکنيم. متأسفانه بعضي از مسلمانان بهکلي از زمان خود بيرونند! اصلاً توجه نميکنند که در کجاي تاريخ زندگي ميکنند، امام خميني«رضواناللهعليه» روح زمانه را خوب شناختند و بر اساس ذخاير الهي آن را تغذيه کردند و جلو بردند.[1]
منبع:
کتاب امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی
[1] - براي بررسي هرچه بيشتر در موضوع روح زمانه و جايگاه آن در روايات به صفحهي 499 از جلد دوم کتاب «فرزندم اينچنين بايد بود» از اصغر طاهرزاده رجوع فرماييد.