از کجا بفعمیم عاقبت بخیر می شویم
در معاشرت با بندههای خدا در مقام این باش که به او خیر برسانی، هر چه برای خودت میخواهی برای برادر دینیات بخواه، اگر میخواهی کسی به ناموست متعرض نشود، متعرض ناموس کسی نشو چرا که دنیا دار مکافات است.
آیه الله ناصری با اشاره به آیه سوم سوره مبارکه آلعمران مبنی بر «إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی» عنوان کرد: اگر چنانچه شما خدا را دوست دارید، باید به دستوراتش عمل کنید. همه ما مریض هستیم و مصلحت مریض را دکتر میداند، خداوند هم دکتر بندگان است و نسخه رایگان برایمان نوشته است که همان قرآن کریم است.
ایشان فرمودند اگر میخواهی بفهمی که خیر و امیدی در تو هست یا نه، خودت را امتحان کن، ببین آیا جزو بندههای خوب خدا میشوی، امیدی هست که ثابت قدم بمانی و ایمان و ولایتی که داری را حفظ کنی، باید به ایمانت نگاه کنی و اگر بندههای خوب خدا، بندههای با انصاف و بیاذیت را دوستشان بداری و کسانی که طغیان و ظلم میکنند را دوست نداشته باشی، بدان که عاقبت به خیری، و در واقع در این راه باید دید آیا اهل حق را دوست داریم و اهل باطل را دشمن میداریم یا خیر.
وی گفت: امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزندشان محمد حنفیه فرمودند:
«اگر میخواهی جمیع خیر دنیا و آخرت را داشته باشی باید از مردم قطع امید کنی و توقعی از آنها نداشته باشی که به تو کمک کنند، چشمداشتی به کسی نداشته باشی که درنهایت، خداوند به قلبت القا خواهد کرد چگونه در زندگی رفتار کنی که شایسته باشد.»
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که مفضل از ایشان درخواست دعای جامعی میکند که خیر دنیا و آخرت در آن باشد، حضرت فرمود: حمد خدا را بگو و در هر حال که هستی «الحمدلله» بگو، خداوند حمد شما را میشنود و جواب شما را نیز خواهد داد.
همچنین حضرت امیر(علیه السلام) میفرمایند: اگر کسی بخواهد عزیز شود بدون عشیره، هیبتی داشته باشد بدون قدرت سلطنتی و حکومتی و غنی باشد به غیر مال، باید یک توبه از اعمال گذشته، اطاعت و بندگی خدا داشته و دیگر گناه نکند.
آیتالله ناصری فرمودند:«عبادات مخلوقات بر دو قسم است؛ یکی عبادت تکوینی و دیگری عبادت تشریعی. عبادت تکوینی، اختیاری نیست، روایات متعددی از اهلبیت (علیه السلام) داریم که ملائکه در آسمانها، کهکشانها، لوح، قلم و عرش الهی مشغول عبادت هستند که تعداد آنها به میلیاردها ملک میرسد! بعضی از آنها از زمان شروع خلقت در حال قیام و بعضی دیگر در حال رکوع و عدهای دیگر در حال سجود هستند و این عبادت تکوینی است.
حیوانات، نباتات، درختان و گیاهان نیز مشغول عبادت خدا بوده و در قیام هستند، حیوانات چهارپا در رکوع ذکر خدا را میگویند، گیاهان زمینی و حیوانات خزنده نیز در حال سجده ذکر خدا را فراموش نمیکنند. حیوانات و پرندگان هریک ذکری دارند که اگر آن را نگویند صید میشوند.
ایشان فرمودند: روزی محضر بانو مجتهده امین رفتم، ایشان نقل کردند، روزی در حالی که قدم میزدم و ذکر خدا را میگفتم به یکباره مشاهده کردم تمام گلهای حیاط سجده کردند؛ «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ»، غلغلهای بود، من غش کردم و از حال رفتم، شاگردانم مرا به هوش آوردند، اما باز نیز نتوانستم تحمل کنم و کلاس درس آن روز تعطیل شد.
همه موجودات در حال ذکر خدا هستند. حب دنیا، مال و ثروت و ریاست، از جمله موانعی هستند که باعث میشوند ما ذکر موجودات را نشنویم.
پی نوشت:
سخنان آیت الله ناصری در جمع مردم
نظرحضرت علی(ع)درموردخودسازی چیست؟
ضرورت خودسازی:
بندگان خدا!
بدانیدپرهیزکاری خانه ی محکم ارجمندی وبی پروایی ازگناه سرای استوارخواری است که نگهدارساکن خود(ازسختیها)نیست وهرکس بدان پناه بردحفظش نمی کند.هان آگاه باشید!باپرهیزکاری نیش زهرآلودگناهان دورمیشودوبایقین نهایت درجه بلند(ایمان به خداورسولش(صلی الله علیه وآله وسلم)ادراک می گردد.
بندگان خدا!
ازخدادرارجمندترین ومحبوبترین اشخاص نزدتان که خودتان باشیدبترسیدزیراخداوندراه حق رابرای شماروشن وجاده های آن رادرخشان ساخته است.پس یابدبختی راملازم ویانیکبختی همیشگی راهمراه باشید(هرکه ازراه حق کناره گرفت گمراه است وبدبخت وهرکه ازراه باطل کرانه گزیددرراه است ونیکبخت).پس درروزناپایداری(دنیا)برای روزپایندگی(آخرت)توشه بگیریدکه راه توشه برگرفتن رابرشمانیک نشان داده وبه کوچیدن ازجهان مامورتان ساخته است.اوتندرفتن شماراخواهان است زیراکه شما سواران ایستائی رامانیدکه (مهیای کوچیدنندو)نمی دانیدکی وچه وقت به رفتن فرمانتان می دهد.
آگاه باشیدآنکه برای آخرت آفریده شده اورابادنیاچکار؟اورابامالی که بزودی ازاوگرفته می شودچکار؟حال آنکه رنج حسابش براومی نماید(خنک آن که برای آن آفریده شده کارکندوبه دنیای گذرادل نبندد).
بندگان خدا!
انچه که خداازنیکی وعده کرده واگذاردنی نیست وآنچه ازبدی که ازآن نهی فرموده خواستنی نیست.
بندگان خدا!
بترسیدازروزی که درآن روزبه کارهامی رسندکه اضطراب ونگرانی آن بسیاراست آنچنان که کودکان درآن روز(ازترس حساب)پیرمیشوند.
بندگان خدا!
بدانیددیده بانان وجاسوسهایی ازخودتان برشماگماشته شده اند.نگهبانان راستگویی که نگهدارنده ی اعمال وشمارنده نفسهای شمایند.نه تاریکی شبهای تارشماراارانظارآنان دورمی داردونه درمحکم بسته شده راازآنان پنهان می سازد.
پی نوشت:نهج البلاغه
چرا می گوییم "بزنم به تخته"، نمی گوییم "ماشاءالله"
یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood)
سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید؟
من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم.
رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب…!!!
بهش گفتم چه چیز عجیبی بود؟!
اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند…!!!
تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور!!!
ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله ٬ به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!????
ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.
تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم.
چون ما مسلمانیم.
درست اینه که جمله ‘’بارک الله'’،'’ماشاءالله'’،'’سبحان الله'’ رابه جای اصطلاح ‘’بزنم به تخته'’ بکارببریم.
خدا بهت توفیق بده
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت،لااله الا الله یادشان می داد،آن را برایشان شرح می دادوبر اساس آن تربیتشان می کرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد،زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست داشت.
شیخ همواره طوطی را محبت می کرد واو را در درسهایش حاضر می کردتا اینکه طوطی توانست بگویدلااله الا الله
طوطی شب و روز لااله الاالله می گفت.امایک روز شاگردانش دیدند که شیخ به شدت ناله ونوحه می کند.
وقتی از او علت را پرسیدندگفت طوطی به دست گربه کشته شد.
گفتند:برای این گریه می کنی؟اگربخواهی یکی بهتر از این را برایت تهیه می کنیم.
شیخ پاسخ دادمن برای این گریه نمی کنم.ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد که مرد.با آن همه لااله الا الله که می گفت وقتی گربه به او حمله کرد،آن را فراموش کردوتنها فریاد می زد.زیرا اوتنها با زبانش می گفت وقلبش آن رایاد نگرفته ونفهمیده بود.
سپس شیخ گفت: میترسم من هم مانند این طوطی باشم تمام عمر زبانم لا اله الا الله بگویم و وقتی که مرگ فرا می رسدفراموشش کنم وآن را ذکر نکنم!!!زیرا قلوب ما هنوز آن را نشناخته است.
دانش آموزان از ترس صداقت نداشتن در کارهایشان به گریه افتادند.
چیزی بزرگتر از اخلاص درکارهابه آسمان نمی رودوچیزی بزرگتر از توفیق از آسمان نازل نمی شود.
توفیق در کارها از جانب خدا به اندازه اخلاص ما در کارهایمان است.
اخلاص یعنی چی؟؟؟
مضمون یکی از سخنان شیخ رجبعلی خیاط این بود که می فرمودند:برای خدادوست داشته باشیدهمسرتان را ،بچه هاتان را و…همه کارهاتان برای خدا باشد راه رفتن،غذا خوردن،نماز خواندن،نگاه کردن،کارهای معمولی خانه،درس خواندن و حتی سوزن به لباس زدن"لباس دوختن"و……….. این یعنی اخلاص
از خدا پروا کنیم
تا پر، وا کنیم
پی نوشت:سایت کیمیای محبت با اضافات
موش هاي دنياي مجازي امروز
بین اصفهانی های حسابگر و مقتصدي (نه خسیس)، معروف است كه وقتی می خواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، براي درخواست كمك مالي مي روند پيش جناب خواجو، سرمایه داران بزرگ شهر، رفتند. هنوز سخن را شروع نکرده، مي بينند خواجو به شاگردش با اعتراض می گوید: چرا چوب کبریت که با آن چراغ را روشن کردی دور انداختی؟! مي توانستي از آن برای چراغ بعدی هم استفاده کنی.
وقتی این برخورد و اين دقت عجيب را از جناب خواجه مي بينند، با خودشان مي گويند از اين مرد خيري به كسي نمي رسد! اما حتماً مي دانيد كه پل خواجو همان طور كه از اسمش پيداست، با كمك بسيار او ساخته مي شود. خواجو در تعجب ميهمانانش مي گويد: اگر من سرمایه و ثروت بسيار دارم، از سر همین اسراف گریزی ها، حساب وکتاب ها و دقت هاست.
فرد اخلاق مدار نیز مثل همين تاجر موفق، اهل حساب وکتاب دفتری و مکتوب روزانه است.
مرحوم شيخ حسن علي نخودكي، عالم و عارف مشهور كه اتفاقاً او هم اصفهاني است، در مسائل معنوي بسيار مقتصد و حسابگر بود. وقتي از ايشان مي پرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟ در پاسخ مي گويد: من اهل حساب وکتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات و اعمال خوبم به دست می آوردم، ولخرجی نداشتم و پس انداز می کردم و با گناه و خروج از حدود الهی به آن ها چوب حراج نمی زدم.
در فضای مجازی نيز که گویی دنیایی دیگر با تمام امکانات دنیای واقعی است، اگر دقت نکنیم و اهل حساب وکتاب نباشیم، باخته ايم! اگر هر بار كه گناهی مرتکب می شویم، بگوييم فقط همین یک بار است، یا «یک شب كه هزار شب نمیشه!»، فقط همین ایمیل یا چت نامشروع، همين يك شوخی با نامحرم، همین يك کلیپ مستهجن، همین داستان محرک، همین نسبت دادن مقاله دیگری به خود و نیاوردن نام مترجم و نویسنده واقعی، همين دانلود غیرمجاز و…، غافل شده ايم كه همین «یک بار ها» يك بار سیلی میشود و سرمایه معنوی و وجودی ما را با خود میبرد.
مولوی در تمثیلی زیبا می گوید اگر برنامه خودسازی و محاسبه نداشته باشیم؛ گناهان تدریجی را به حساب نیاوریم، کارمان مانند فردي است که موش به انبارش زده، ولي بي خبر از همه جا پیوسته گندم در آن ذخیره می کند و دلش خوش است که سرمایه بسياري به هم زده است. موشهای کوچک و بزرگ گناه، آهسته و پیوسته، گندم عبادت ما را با خود می برند و جز افسوس و حسرت برای ما نمی گذارند. به همین دلیل است که عمری از ما می گذرد، ولی حساب بانکی معنوی ما در شعبه ملکوت خالی و یا بسیار ناچیز است. موش هاي كوچك و بزرگ مَثل گناهان ريز و درشت اند؛ ممکن است کوچک و بزرگ داشته باشند، ولی واقعیت این است كه موش گناه کوچک هم باشد به سهم خود منشأ بیماری، آلودگی و ویرانی است. همین موش هاي كوچك نيز به تدریج بزرگ مي شوند و اثرات منفی آن ها بیشتر و بیشتر خواهد شد.
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
تذكر: براي آگاهي از آسيب هاي تربيتي و اخلاقي و راه هاي دفع و درمان آنها به اين كتاب رجوع كنيد. صد هزاران دام و دانه است اي خدا (زهرها و پادزهرهاي تربيتي در فضاي مجازي)، سايت گفت وگوي ديني
http://www.askdin.com/thread53961.html
پی نوشت :
1.ماهنامه خانه خوبان، محمدحسين قديري، شماره 86، ص12
مهمترین راههای رسیدن به آرامش روانی چیست؟
راههاي رسيدن به آرامش رواني ازنگاه قرآن
1- ايمان:
ايمان عبارت است از باور وتصديق قلب به خدا ورسولش،آنچنان باور وتصديقي كه هيچگونه شك و ترديدي بر آن وارد نشود.
در قرآن در سوره مباركه فتح مي خوانيم:“هوالذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانامع ايمانهم… ” «اوكسي است كه آرامش را در دلهاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني به ايمان شان بيافزايند…». اولين برداشتي كه صورت مي گيرد اين است كه بدون ايمان، آرامش روحي ورواني وجود ندارد.
يقيقا داشتن آرامش در زندگي نخستين چشمه خوشبختي است وكسي كه از اين نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختي نيز محروم است . انسان با ايمان از همة اينها آسوده است وهمة افكار واهداف وانديشه هارا تحت لواي يك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش مي كندوبه سوي آن مي شتابد وآن عبارتست از خشنودي خداي متعال. ديگر كاري به اين ندارد كه مردم از او خشنود باشند يا بر او خشم گيرندوهميشه در يك آرامش روحي به سر مي برد.
2- ذكر:
معناي جامع ذكر همان يادآوري به قلب وزبان است كه گاهي در برابر غفلت وگاهي در برابر نسيان به كار مي رود.
قرآن يكي از عوامل آرامش را ‘’ذكر'’(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:
«الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب» «آنها (كساني كه به خدا برمي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودلهايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد».
یادخدا تنها به ذكر زباني نيست اگرچه يكي از مصاديق روشن ياد خداست. زيرا آنچه مهم است به ياد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.
وبهترين نوع ياد خداوند هم (نماز)است. چرا كه فرمود: ‘’اقم الصلوه لذكري'’ (نماز را براي ياد من به پا دار)
3- توكّل:
قرآن يكي ديگر از عوامل آرامش را “"توكّل “” واگذاري همة امور به خدا معرفي مي كند. به عنوان نمونه در سوره مباركه طلاق مي خوانيم”“ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل علي الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شي ء قدرا”” “"واورا از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفايت امرش را مي كند، خدا فرمان خود را به انجام مي رساند وخدا بر هر چيزي اندازه اي قرار داده است"".
كساني كه در زندگي احساس فقر وناداري مي كنند ويا دچار ناراحتيها ونگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرتهاست وفنا ناپذير است اعتماد
كنند. چون قدر تي بالاتر از قدرت الهي نيست و به خير ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توكّل بر خدا اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشكلات خويش را از او بخواهد.
4- تقوي وپرهيزگاري:
تقوي از ماده (وقايه) به معني نگهداري است وبه اين معني كه انسان خود را از زشتيها وبديها وآلودگيها وگناهان نگه مي دارد.
تقوي يك نيروي كنترل دروني است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مي كند ودرواقع نقش ترمز نيرومندي را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رويهاي خطرناك، باز مي دارد.
يكي از آياتي كه مي توان اين برداشت را از آن داشت كه تقوي از عوامل آرامش است،آيه شريفة:
(الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون الّذين آمنوا وكانوا يتّقون لهم البشري في الحيوه الدنيا والآخره….)
«آگاه با شيد (دوستان و) اولياي خدا نه ترسي دارند ونه غمگين مي شوند همانا كه ايمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهيز مي كردند در زندگي دنيا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.
كه دراين آيه اهل ايمان وتقوا را بشارت داده است كه براي آنها در دنيا وآخرت ترس وناراحتي وجود نداردوآنها در امنيت وآرامش به سر مي برند.
5- توبه:
توبه وباز گشت از گناه وحركت به سوي خدا، تنها راه نجات گناهكاران، وسيله تقرّب ودوستي با خدا، تبديل كننده سيئات به حسنات ومايةاميد نا اميدان ونخستين مقام عارفان واوّلين منزل سالكان كوي دوست است.
يكي از آياتي كه به گونه اي اشاره به موضوع مورد بحث ما داردوبه گونه اي آرامش را در نهاد گنه كاران ايجاد مي كندوآنها را به رحمت الهي اميد وار مي سازد اين آيه شريفه است كه: «قل يا عبادي الّذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله يغفر الذنوب جميعا انّه هو الغفور الرحيم»
(بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف وستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همة گناهكاران را مي آمرزد زيرا او بسيار آمرزنده ومهربان است.)
چون خاصيّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخليّة روان از فشار گناه مي شود وحالت پاكي وطهارت نخستين را به انسان بر مي گرداند. براي همين احساس آرامشي عميق وجود انسان را فرا مي گيرد. ووقتي آرامش روحي ورواني ايجاد شد، انسان در زندگي به توفيقات عجيبي دست پيدا مي كند.
6- انس با قرآن:
قرآن كه خود يك نسخة شفا بخش براي همة دردها مي باشد، خود را به عنوان يك عامل جهت تسكين قلبها ومحكم كردن دل وآرام بخش معرفي مي كند. وهر كس با اين نسخة الهي انس بيشتري داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمينان وآرامش بيشتري بر وجودش حاكم مي شود.
قرآن خطاب به پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مي فرمايد: «وقال الّذين كفروا لو لا نزّل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فؤادك ورتّلناه ترتيلا»
(وكافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمي شود ؟! اين به خاطر آن است كه قلب تورا به وسيله آن محكم داريم و(از اين رو)آن را به تدريج بر تو خوانديم.)
از اين آيه بر داشت مي شود كه به تدريج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحكام قلب ودل مي شود. ووقتي كه قلب انسان ثابت ومحكم شد، هيچ غم وناراحتي نمي تواند آرامش آن را بر هم بزند.
” كلمة فؤاد به معناي قلب است ومراد از آن چيزي است كه انسان با آن اشياء را درك مي كندوآن همان نفس انسان است. “
پس همانگونه كه نزول تدريجي قرآن بر قلب آن حضرت پيامبر (صلی اللهعلیهوآله وسلم)موجب آرامش وسكون نفس ويا استحكام نفس او مي گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آيات قرآن، مي تواند موجب تثبيت قلوب وآرامش نفس میشود.