سودجویی حجاب معنویت
امام در شرايط مناسب كه مصادف با مرگ معاويه بود، توانست پيام خود را به مردم برساند.
علّت اين كه امام به طرف كوفه رفت اين بود كه كوفيان به جهت ظلمهاي معاويه بر آنها آمادگي بيشتري جهت ياري حسين(علیه السلام) داشتند. هر چند توفيق يكدل بودن را از خود سلب كردند، ولي امام مسير پيام رساني خود را بهخوبي طي كردند، (بههمين جهت امام پس از شنيدن خبر شهادت مسلمبنعقيل باز همان راه را ادامه دادند)، و همچنان تا امروز اين پيام مسير خود را مي رود.
آنهايي كه درد دين دارند تا قيام قيامت در اين پيام رساني شريك اند تا نگذارند حجاب سودجويي و سياست بازي، نور معنويّت و شريعت را خاموش كند و شور حيات ديني كه از سرچشمه حسين(علیه السلام) جاري است، بخشكد، و خودشان با جداشدن از اسلام و كربلا در ظلمت سرد زندگي دنيا بپوسند.
اي كاش! نگاهي به زندگي انسانها در پانصد سال اخير مي كرديم تاببينيم معني پوسيدن درظلمت سرد دنيا و معني با شور ماندن و با شور مردن، چقدر در رابطه با دوري و نزديكي به كربلا، روشن و غير قابل انكار است.
اي كاش! به اطرافيان خود نگاه مي كرديم تا اين رابطه باز خود را روشن تر اثبات كند.
عدّه اي جدا شده از حسين(علیه السلام) و سرد و بيروح و دنيا زده، و عدّه اي متوسل به حسين(علیه السلام) و سرشار از اميد و صبر و آرامش.
اي خدا! به حق حسين(علیه السلام) ما را از حسين(علیه السلام) جدا نكن تا از هيچ جبهة حقّي، جدا نكرده باشي.
پی نوشت
اصغر طاهرزاده- کربلا مبارزه با پوچی ها
چرا به حسين(علیه السلام) نيازمنديم؟
زمانه خودمان را بنگريم كه امروزه علم، به «فن اندازهگيري» تقليليافته و از ساحت قدسي علم كه مقام كشف حقيقت است، سراسر غفلت مي شود و لذا به حسين(علیه السلام) نيازمنديم تا ما را به قدس برگرداند. همچنانكه ديروز تقوا به اندازة ريش و نزديكي به معاويه بود و از اتّصال انسان به عالم غيب، سراسر غفلت شده بود. و حسين(علیه السلام) ميخواهد پايه اين دو معادله يعني «علم تقليليافته» و «دين تقليليافته» را برهم زند و بشر را متوجّه رازهايي كند كه در فضاي رُمي-معاويه اي ديروز و امروز همه به فراموشي رفته است و ديگر نه رازهاي غيبي مدنظر مانده، و نه حيرت ديني عامل شورآفريني زندگي هاست، و نه محبّت به دين رسولالله(صلی الله علیه و آله) رسم زمانه است.
و حسين(علیه السلام)راه را نشان داد كه بايد عالَم، عالَمي ديگر شود و راه برگشت به شور ديني و محبّت به خدا و رسولش را نشان داد و عمق فاجعه اي را كه با جداشدن انسان از عالَم قدس در نظام اجتماعي رخ ميدهد آشكار ساخت و روشن كرد روح زمانه در مقابل وارستگي هاي حسين(علیه السلام)، كه حامل سنّت رسولالله(صلی الله علیه و آله) است، حرفي جز كشتن او ندارد.
جهان معاويه يك جهان كاهشيافتة محدود است، و تا صفر شدن انسانيّت انسان ادامه مي يابد. تندرستي و زندگي دنيايي و احترام به جسم و تن، تمام مقصد انساني مي شود كه در فرهنگ معاويه زندگي ميكند، و توقف در ظواهر، ميدان تلاش و اصل حيات انسان خواهد بود. و علوّ انساني و آزادي از وَهم ها و خيال ها، آرمان و كابوسي باورنكردني مي شود. و اينجاست كه حياتي ماوراي تن را انتخاب كردن، ويران نمودن تمام ساختارهاي جهان معاويه اي است.
و حسين(علیه السلام) به چنين ويراني دست زد تا انسان را از پوچي و سردرگمي برهاند و مبناي نوع انتخاب انسان تغيير كند.
در نظام معاويه اي تأكيد بر سلامتي جسم است، هرچند تقوا و معنويت به قتلگاه كشيده شود.
وقتي بيش از اندازه به بدن و نيروي بدني و غذاهاي بدني توجّه شد، جايي براي معنويت در صحنه نمي ماند و بيماري حقيقي كه سرگشتگي روح است به راحتي پنهان ميشود و حسين(علیه السلام) جامعه را متوجّه اين بيماري نامحسوس نمود. در حكمت حسيني، تن، بيمقدارترين چيزي است كه بايد در اين راه خرج شود، حتّي تن خود امام، تا عمق انحراف پيدا گردد.
امام اگر تن خود را بگيرد، رازِ نهايي انسان همچنان پنهان مي ماند و انسانها در عرصة غفلتِ از گوهر خود، تندرستي را مقصد خود مي گيرند و ايمان داري، فرع و آرام آرام فراموش مي شود.
پی نوشت:
کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده
آشنايي نه غريب که جانسوز من است
عُمّان ساماني«رحمةاللهعليه» آن شاعر عارفِ آستان امام حسين(علیه السلام). در کتاب شريف گنجينةالاسرار ميگويد: اباعبدالله(علیه السلام)در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند: که شما آدميت خود را در حين توجه به روزمرّگيهاي زندگي فراموش کردهايد و فردا بناست آن آدميت را که در عهد الست به آن اقرار کرديد، نمايش دهيد. ميگويد حضرت سيدالشهداء(علیه السلام):
با لب خود گوششان انباز کرد دُر ز صندوق حقيقت باز کرد
جملهراکرداز شرابعشقمست يادشان آورد آن عهد اَلَست
گفت شا باش اين دل آزادتان باده خوردستيد بادا يادتان؟
يادتان باد اي فراموش کردهها جلوهي ساقي زپشت پردهها
يادتان باد اي به دِلْتان شور مِي آن اشارتهاي ساقي پي ز پي
کاينخمار آن باده را بُد در قفا هانوهان! آن وعده را بايد وفا
يعني آن تعهّد عَهد اَلَست را که در پنهانِ غيب اقرار کرديد حال در آشکارا اظهار بنماييد و اصحاب سيدالشهداء به حق، آدميت را به صحنهي کربلا به تمام معنا به نمايش گذاردند. به همين جهت در زيارت عاشورا فقط به اباعبدالله(علیه السلام) سلام نميدهيم، بلکه به اصحاب آن حضرت هم سلام ميدهيم و اين سلام نشانگر مقام عظيم اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)است، حتي ائمه(علیهم السلام) که زيارت عاشورا را اظهار داشتهاند، به اصحاب آن حضرت سلام دادهاند.
به هر صورت، عرض بنده آن است که اي انسانها، قبل از آن که اسم و جسمتان مطرح باشد، آدميتتان مطرح است و تو اي انسان، آدميت هستي، هر چند فراموش کردهاي. پس به درياي بينام و نشان آدميت برگرد و آدميت يعني امام معصوم، يعني انسان کامل. اصلاً وجود امام معصوم نمايش و مُذَکِّر مقام اصلي ما است که در عهد الست در آن وارد شديم.
بايد متوجه مقام اباعبدالله(علیه السلام) شد و در آن مقام عزيز سير کرد. آنگاه آرامآرام ملاحظه ميکنيد که «آشنايي نه غريب است که جانسوز من است» احساس ميکني با آن حضرت يک آشنايي عميق روحي و روحاني داري، زيرا از طريق اين سير، به آدميت دست مييابي، از طريق زيارت عاشورا و نظر به حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) بايد کار به اينجا بکشد. کربلا براي اين است که آدمها، آدميت گمشدهي خود را از طريق دلدادگي به مقام اباعبدالله(علیه السلام) و از طريق امثال زيارت عاشورا به دست آورند، بقيهاش فرع است.
پی نوشت:
اصغر طاهرزاده زیارت عاشورا اتحادی روحانی
جايگاه اشک براي امام حسين(علیه السلام)
قضيهي کربلا يک فرهنگ فوق العادهاي است، انسانِ کاملي به صحنه آمده است و مأمور است در راستاي ادامهي نهضت خود موضوع اشک بر شهداي کربلا را جهت اصلاح بشريت به نحوي خاص جزء مأموريت خود قرار دهد به همين جهت در روايات متعدد روي گريه براي شهداي کربلا تأکيد شده است.
حتي از قبل مشخص است که حضرت اباعبدالله(علیه السلام) چنين مأموريتي را به عهده دارند. در روايت داريم حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام)به امام حسين(علیه السلام)فرمودند: «يَا عَبْرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَقَالَ أَنَا يَا أَبَتَاهْ؟ فَقَالَ نَعَمْ يَا بُنَي»؛[1] اي عاملِ اشک هر مؤمني! امام حسين(علیه السلام) سؤال کردند، مرا ميفرمائيد اي پدر؟ حضرت فرمودند: آري اي پسرم.
چون اين اشک، اشک جبران آن کمالي است که از آن دور افتادهايم و امام حسين(علیه السلام) و اصحاب آن حضرت ما را متوجه آن کمال مينمايند. حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) ميفرمايند: «أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»[2] من كشتهام براى اشك، هيچ مؤمني يادم نمي كند مگر آنكه گريه خواهد کرد.
اشكي كه در شيعه هست با ناراحتيهاي عاطفي و احساساتي فرق اساسي دارد، اشك براي حسين(علیه السلام) عامل رابطهي انسان با مقاصد قدسي است و لذا نه تنها شادي و نشاط را از شيعيان نميگيرد، بلكه شادي و نشاط در زندگي شيعيان موج ميزند. ولي نبايد آن را با لذتگرايي يكي گرفت، زيرا تفاوت زيادي است بين آن شادي كه با پرهيزگاري همراه است و روح معنوي دارد با آنچه امروز در غرب هست كه لذتگرايي، مقصد و معبود شده است. در شيعه، شور زندگي با يادآوري غمِ غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگِ «مرگآگاهي» راه خود را از قهقهههاي اهل غفلت جدا كرده و سعي دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ كند و اشك بر حسين(علیه السلام)طلب آن فرح است و آنهايي كه غمِ غربت در اين دنيا را ميشناسند، ميفهمند حزن مقدس چه حلاوتي دارد و مواظباند گرفتار لذتگرايي و خوشگذرانيِ اهل دنيا نشوند و از ارتباط با حقايق وجودي عالم محروم نگردند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْن»؛[3] هر چشمى فرداى قيامت گريان است غير از چشمى كه در مصيبت حسينu گريه كند.
روايت فوق از شدت تأثير اشک بر امام حسين(علیه السلام) در عميقترين ابعاد انساني خبر ميدهد که در قيامت ظاهر ميشود.
آنکس که عاطفهي خود را درست مديريت کند و بخواهد بهترين مصداق را جهت تغذيهي عواطف بيابد، ميپذيرد اشک براي اباعبدالله(علیه السلام) موجب صيقل قلوب و گشادگي روح ميشود و عامل رشد ايمان و حفظ آن از يک طرف و دوري از دنيا و صفات رذيله از طرف ديگر ميگردد.
اشک براي حسين(علیه السلام) موجب احياء قلوب و آزادي عقل از اسارت هوسها و غفلتها است. در عين عطوفشدن، شجاعت بهبار ميآورد. و اين قصهي مؤمني است که «سلاحُهُالْبکاء» اسلحهي او اشک است، پس آن اشکي که اسلحهاي براي مقابله با دشمن دروني و بيروني نباشد، اشک بر حسين(علیه السلام) نيست.
مقصد اين است که از طريق زيارت عاشورا شرايط تماس با مقام امام حسين(علیه السلام)براي ما برقرار شود، مانند نماز. شما در نماز الفاظ و معاني را واسطه ميگيريد تا از آن طريق، جانتان به قرب الهي دست يابد. در ابتداي سورهي حمد، وصف پروردگار را به قلبت القاء ميکني که همهي حمدها، حمدِ کمالاتِ خداست، زيرا همهي کمالها از او صادر شده است. سپس اظهار ميداري «اَلرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؛ تا مقام اُلُوهِيت خداوند را در تجلي اسماء «رحمان» و «رحيم» در قلب استوار کني و بعد اظهار مقام بندگي و پرستش و اُنس با پروردگار خود را در ميان ميگذاريد و در انتها شروع ميکنيد به ارائهي نيازها.
در زيارت عاشورا هم همين کار را ميکني. اول به مقام اباعبدالله(علیه السلام) سلام ميفرستي و قلب را متوجه مقام سراسر کمال آن حضرت ميکنيد، که وارث پيامبر(صلی الله علیه و آله) و فرزند علي(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) است و ادامهي آن فرهنگ ميباشد. و بعد اظهار ارادت ميکنيد که مصيبت شما، مصيبت ماست، آنهايي که با شما مقابله کردند مورد تنفّر ما هستند و دوستي شما سرمايهي ماست. و سپس در خواستهايتان را مطرح مينمائيد و مقام مَعيت با آنها را طلب ميکنيد و مقام محمود را ميخواهيد.
فرمودهاند زيارت عاشورا را از دور يا نزديک ميتوانيد بخوانيد[4] و نيز فرمودهاند زيارت عاشورا در زمرهي زيارات مطلقه است، يعني اختصاصي به روز خاص ندارد[5] با توجه به اين دو امر زيارت را اين گونه شروع ميکنيم:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ)
در اين جمله در واقع روحتان را به سوي آن مقام سير ميدهيد و براي صعود جان خود به عالَم معنا نردبان ميسازيد و با اين نيت بر حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) سلام ميفرستيد. همچنان که خداوند بر پيامبرانش سلام ميفرستد و به عنوان نمونه ميفرمايد: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»؛[6] و يا ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»؛[7] يعني حال که خدا و ملائکهي او بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) سلام و صلوات ميفرستند پس شما هم اي مؤمنين بر او صلوات بفرستيد و سلام گوئيد و تسليم او باشيد. چنانچه ملاحظه ميفرمائيد سلام بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله)دستور خودِ خداوند است[8] سلام به معني تسليم محض و عشق و اخلاص و مودت و زيارت است و يک نوع توسل به آن ذات مقدسي است که به زيارتش ميپردازيد. سلام هم تحيت است و هم اعلام آشتي و هم به معني تسليم محض است و خطاب به امام حسين(علیه السلام) عرض ميکنيم و اعلام مينماييم که با او و مکتب آن حضرت آشتي هستيم و همراه او ميباشيم و لذا اين سلام موجب مسئوليتي در ما ميشود تا جان و مال خود را در اختيار راه امام حسين(علیه السلام) قرار دهيم.
سلام بر ائمه(علیهم السلام) موجب ترفيع درجه از طرف خدا براي آنها است و به جهت آن که واسطهي فيض الهي هستند، آن سلام براي ما نيز عامل رفعت درجه خواهد شد. مثل سلامي که در نماز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ميدهيم و ميگوئيم: «اَلسَّلامُ عَلَيکَ اَيهَا النَّبِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُه».
امام حسين(علیه السلام) را با عنوان «اباعبدالله» خطاب ميکني، يعني پدر بندگان خدا، تا متوجه باشي مشغول زيارت بندهي مقربي هستي که در اثر بندگي خدا به مقام سلطنت الهي رسيده و شدت مظلوميتش در راه خدا، او را به سرپرستي بندگان خدا نايل کرده است.
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ)
قلب خود را متوجه امامي ميکني که فرزند پيامبر(صلی الله علیه و آله) و وارث علم آن حضرت است. ولي باز مطلب را به اينجا ختم نميکنيد و به بقيه مقامات آن حضرت نظر مينمائيد، از جمله آن که او فرزندِ وارثِ مقامِ ولايت و وصايت است. و ميگوييم:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ)
سلام بر تو اي حسين(علیه السلام) که فرزند به حقِّ اميرالمؤمنين(علیه السلام) و فرزند آقا و سرور همهي وصيينِ رسولالله(صلی الله علیه و آله) هستي، آنهايي که خداوند به امت توصيه کرد به آنها مودت و محبت داشته باشند و از آنها هدايت بگيرند[9] و لذا از اين طريق جهت ارادت دل را به سوي آن حضرت رهسپار مينمائيد و در ادامه ميگوئيد:
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ)
اول نظر ميکنيم به مقام عظماي فاطمهي زهرا(سلام الله علیها) که ناگفتني است و بعد نظر ميکنيم به اباعبداللهالحسين(علیه السلام) از آن نظر که فرزند و وارث مقام آن بانوي بزرگ اسلام است، بانويي که سيده و سرور همه زنان عالَم است. براي هر زني هر مقامي که ممکن است به آن دست يابد، حدّ کمالش براي آن بانوي بزرگ اسلام محقق شده و حسين(علیه السلام) وارث همهي آن مقامات است و سلام بر تو اي حسين که وارث آن مقامات هستي و در آينهي وجود تو کمالات همهي انبياء و اولياء و اصفيا به نمايش آمده است.
پی نوشت
[1] - «بحارالأنوار»، ج 44، ص: 280.
[2] - «أمالي الصدوق»، ص 137. المجلس الثامن و العشرون.
[3]- «بحار الأنوار»، ج 44، ص 293.
[4] - «المزار»، ص 178.
[5] - به مقدمهي کتاب «شفاء الصدور في شرح زيارت العاشور» از علامه ميرزا ابوالفضل تهراني رجوع شود.
[6] - سورهي صافات، آيهي 109.
[7] - سورهي احزاب، آيهي 56.
[8] - پيامبر خداf ميفرمايند: «لا تصلّوا عليّ صلاة مبتورة إذا صلّيتم عليّ، بل صلّوا على أهل بيتي و لا تقطعوهم منّي فإنّ كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلّا سببي و نسبي» (دُررالأخبار ، ص 72) هرگاه بر من صلوات فرستيد، صلوات ناقص و ناتمام نفرستيد بلكه صلوات بر اهل بيت من هم بفرستيد و آنان را از من جدا نكنيد همانا هر سبب و نسبى روز قيامت قطع مىگردد مگر سبب و نسب من.
[9] - به کتاب «مباني نظري و عملي حبّ اهل البيتu» از همين مؤلف رجوع شود.
لازمه درس طلاب (سخنرانی آیه الله ناصری (مدظله العالی))
مدرسان که مسلط به تدریس هستید و طلاب عزیز اکتفا به محفوظات علمی و کتابی نکنید علمی که نافع است علمی است که برای خدا باشد «من كان للّه كان اللّه له، کسی که برای خدا قدم بردارد خدا ناصر و یاور اوست»
نیتتان را برای خدا کنید برای خدا درس و مباحثه کنید تا برایتان ذخیره بماند.
وقتی برای خدا تعلیم و تعلم و تدریس کنید این بسیار مفید برای دنیا و آخرت شماست. درسی که برای خدا باشد باید لازمه کاری داشته باشد که آن تقواست.
علمی که تقوا در آن نباشد و التزام به خدا برایش نباشد این علم، علم نیست.کسی که برای خدا نباشد و اهداف دنیوی داشته باشد هرچند مطالب علمی داشته باشد. خوب صحبت کند، خوب کلاس داری کند ،این فرد فاجر و فاسق است و مورد اعتماد نیست و قابلیت تربیت و تعالی ندارد.
العلم العلمان: 1- علم الابدان 2- علم الادیان
علم دو دسته است که علم ادیان به حول و قوه الهی همان علم در داخل حوزه های علمیه ای است که تدریس می شود لکن باید به آن توجه ویژه داشت و علم شما برای خدا باشد انسان دو جنبه دارد. 1- جسمانی 2- روحانی
جنبه روحانی را تقویت کنید باید روح خود را هرس کنید انبیا و رسل همه طبیب روح اند و طبیبان هم سراغ آنها می روند آنها همه آمده اند برای مداوای روح انسان تا به کمال برسد و انسانی شود که نگاه کردن به چهره او عبادت محسوب شود.
توصیه ای که به شما طلاب دارم این است که طبیب روحانی در بین شما باشد خواهری که سیر و سلوک داشته باشد و به عنوان استاد معراج السعاده انتخاب نمایید. اقلا هفته ای یک مرتبه کتاب معراج السعاده را بخوانید یا گروه های 2-3 نفره بشوید و آن را مباحثه کنید و ابتدا هم از عجب شروع کنید که راه های شناخت ، فسادهای آن، راه های درمان و … در آن آمده است . و اگر معراج را یک مرتبه خواندید، بار دوم هم بخوانید البته این بار هر روز 2-3 صفحه از آن را تا حقیقت برای شما روشن شود.
همچنین اگر درسی مشکل و یا مشکلات دنیوی داشتید توسلات زیاد داشته باشید مخصوصا توسل به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب های جمعه و شب های چهارشنبه و یا بن الحسن را فراموش نکنید و زیاد صدایشان کنید.
انشاالله خداوند شما را عاقبت بخیر بفرمایند.
پی نوشت:
سخنرانی آیه الله ناصری موسس حوزه علمیه نرجس خاتون در مدرسه علمیه جدید ،1396/8/15 سالن مدرسه نرجس خاتون (س)
عزت یکی از شاخه های بزرگی
خداوند در قران کریم فرموده اند: «ما یوسف را عزیز شمردیم»
ما باید به دنبال این باشیم که حضرت یوسف چه کرد تا عزیز شد؟ و ما باید چه کار هایی را انجام دهیم که به این مقام برسیم و خداوند ما را دوست بدارد. از راه های عزیز شدن:
1- سلام کنید
وقتی دیگران را می بینید سلام کنید سلام اسم خداوند است : سلام قول من رب الرحیم همچنین در روایات داریم که هیچکس بر پیامبر در سلام کردن پیشی نگرفت پس با توجه به آیات و روایات زیادی که داریم متوجه می شویم که سلام کردن اثر وضعی دارد مثل عزیز شدن.
2- خندان باشید
یکی از ویژگی های پیامبر این بود که خندان بودند عمر خطاب به علی (علیه السلام) می گوید ای علی(علیه السلام) تو خیلی خوبی خیلی می خندی یکی از دلایل عزیز شدن حضرت علی علیه السلام خندان بودن ایشان بود.
3- اهمیت به دیگران
به طرف مقابل اهمیت بدهید امام حسن مجتبی (علیه السلام) : آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند.
4- خیانت نکن:
کسی دوست ندارد مردم در حقش خیانت کند پس در حق مردم خیانت نکن.
الف) خیانت به خدا و رسول
ب) خیانت به مردم 1- خیانت در اموال 2- افشای راز
ج) خیانت به اعضای بدن
5- در شادی ها ی دیگران شریک باشید.
اهل بیت هم در شادی دیگران شرکت می کردند هم در غم شریک بودن می تواند هم به صورت زبانی باشد و هم فعلی هر کدام را که می توانید انجام دهید .
6- همدردی با دیگران
نیاز های مردم را برطرف کنید کمک مالی یا معنوی چه بزرگ و چه کوچک در ذهن دیگران می ماند و باعث جذب قلبشان می شود.
7- گذشت از دیگران
از لغزش های دیگران بگذر (یا سهوا کاری را انجام داده یا خطای کوچکی است) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ارحموا ترحموا» رحم کنید تا رحم کنند یکی از رحم ما گذشتن از لغزش هاست.
8- هدیه دهید:
دادن هدیه با عث افزایش محبت بین افراد می شود. مام باقر درباره پیامبر می فرمایند : رسول خدا هدیه را قبول می کرد ولی از گرفتن صدقه پرهیز می کرد
امام باقر فرموده به همدیگر هدیه بدهید زیرا دلخوری را از بین می برد و دشمنی های دیرینه را از بین می برد
امام رضا (علیه السلام ) درباره پیامبر می فرماید : پیامبر هدیه را دوست داشت و برای جبران آن اقدام می کرد
رسول اکرم فرمود : هدیه چند گونه است
یکی هدیه در مقابل هدیه دیگری
هدیه برای آشتی
هدیه برای رضای خدا
امام رضا علیه السلام از اجداد خود روایت کرده هدیه کلید حوائج است
پیامبر صلی الله علیه و آله همچنین می فرماید: امت من تا وقتی همدیگر را دوست دارند به یکدیگر هدیه می دهند
پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده به یکدیگر هدیه بدهید که کینه ها را از بین می برد
از روایات ائمه اطهار می فهمیم که هدیه دادن از اهمیت والایی برخوردار است
خلاصه:
- یاد بگیریم چه چیزهایی باعث جذب قلوب مومنین می شود. شوخی های بی جا باعث دفع دوست می شود.
پی نوشت:
سخنرانی سرکار خانم ملکوتی خواه دوشنبه 12 آبان 1396سالن مدرسه نرجس خاتون سلام الله علیها