جایگاه قدمهای جبرئیل
از دور که گلدستههای بلند و گنبد فیروزهایات را دیدم، خیال کردم کسی نشسته و دست بر آسمان بلند کرده است. نزدیکتر که آمدم، طنین اللّهاکبرت، مرا به سر نهادن بر آستان جانان فرا میخواند. چیزی در خیابان تکان نخورد! هنوز عابران میخرند و کاسبان میفروشند. تو تنها در آغوشِ ریسههای رنگیِ چراغها و دیسهای خرمایِ درگذشتگان، خلوتسرای خود را از گلدستهها فریاد میزنی و سرانجام میرسد روزی که مساجد غریب، همسایگانشان را مؤاخذه خواهند کرد؛ از صفوف رها شده جماعت. میرسد روزی که سؤال خواهد شد از آیینهکاریهای دیوار مسجد که هنگام اذان، به کدامین غفلت، جای خالیِ نمازگزاران را منعکس کردند؛ پس هیچ مسجدی، خالی مباد!
در صدف محراب
بوی گلاب و تربت و مهرهای شکسته با زیلوهای نمناکش، خاطرات سجدههای من شدند؛ حالا هر وقت که باران میبارد، عطرِ خاک، مرا به یاد مسجد میاندازد؛ جایی که کویر تشنه روحم را برای اولین بار، به باران آشنا کردم. تکهآیینهها، سمبلِ چشمهای نمازگزاران و تار و پود قالیها، نشانه صفهای جماعتند که ما را به زیر پای محبوبِ ازلی میاندازد تا قیمتی شویم؛ مثل محراب، که در صدف خویش، برگزیدگان را در خود جای میدهد.
و بدینسان، تنها بنایی که با ساکنین خود حرف میزند، مسجد است؛ آنجا که خالیترین دستها میآیند و پُر بازمیگردند.
یا ایها المساجد!
سلام بر مدینه، شهر مساجد مقدسه که دو رکعت نماز در «قبا»، ثواب عمره را بر نمازگزارش، نازل خواهد کرد! سلام بر مسجد «فضیح» که آن را ردّ الشمس میخوانند! بوسه میزنم بر آستانه مسجد رسولِ خدا (صلیاللهعلیهوآله) که رکعتی نماز در آن، ذخیره ده هزار نماز در توشه آخرت است. تو را از دور سلام میفرستم، ای مسجد شریف که محل عبور قدمهای مبارک رسول اللهی که در کوچه و بازار آن تردد کرده است؛ آنجا که موضع وحی و تنزیل و محل نزول جبرئیل و ملائکه است.
سلام، ای عرصه مسجد «سهله» که خانه حضرت ادریس و ابراهیم (علیهالسلام) و محل ورود خضر (علیهالسلام) و مسکن آن حضرت بودهای و هیچ شب و روزی نیست، مگر آنکه ملائکه در آن مسجد عبادت میکنند! قسم به فضای آغشته به دعای خود، مرا در سایه آبرومندی خویش پناه دهید.
مسجد، قدمگاه جبرئیل
مسجد، سهمی از باغهای بهشت است که به زمینیان هدیه شد.
قدمگاه جبرئیل و محمد و علی است که درهای استرجاع را به روی بندگان خالص میگشاید.
ای جایگاه دعاهای مستجاب و ای محل قدمهایِ لرزانِ آمرزشخواهان، آنگاه که به نماز در تو میایستند! صدای بالِ ملائک را در رکوع و سجود میشنوم که بدرقه راز و نیاز خلوتیان با معبودند.
«اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ مکیده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است»