تغییر معنای زندگی با حسین(علیه السلام)
در زمان نهضت حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) اكثر پيرانِ جامعه، عهد پيامبر(صلی الله علیه و آله) را درك كرده بودند.
ممكن است خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) را نديده بودند ولي عهد و جوّ آن زمان را لمس كرده بودند، چه شد كه اينها سكوت كردند؟
اينها خوب مي دانستند كه معاويه فاسق است پس چرا سكوت كردند و اين سكوت چه زيانهايي داشت؟
و چه كساني بايد اين سكوت را بشناسند؟
وقتي پيران اكثراً محافظه كار مي شوند و جسارت برگشت به ارزشهاي معنوي را از دست مي دهند، و جوانان ميان عهد ديني گذشته و عهد جديد امويِ رُمي، سرگردان مي شوند، اگر صدايي بلند و بليغ، آنها را به عهد ديني متذكّر نشود، ساية سياه فرهنگ امويِ رُمي، براي هميشه جوانان را به رنگ كفر و پوچي ميكشاند و حسين(علیه السلام) در آن شرايط، آن نسل سرگشته را به عهد ديني محمّدي(صلی الله علیه و آله) متذكّر شد و از پوچي و يأس رهانيد.
اينجاست كه به واقع مي توان پذيرفت كه حسين(علیه السلام) اسلام و مسلمين را نجات داد - البته شيعه از نهضت امامش بيشتر بهره برده - آري!
نسل جديد سرگردان بود و امام تذكّري به همة آن زمان گشت.
صداي نهضت كربلا؛ مثل بمب در جامعه آن روز صدا كرد و در طول تاريخ حيات اسلام نيز جريان پيدا كرد. مولوي در قرن هفتم هجري، كه ادعاي شيعه بودن هم ندارد مي گويد: شخصي به شهر حلب رسيد، ديد شلوغ است، سؤال كرد چه خبر است؟
گفتند: عاشوراست. مولوي به او مي تازد كه اي نادان نميداني چه خبر است؟ جاي تعجب است، جان انساني از قفسِ تن پريده و تو نميداني چه خبر است؟
از عجايب است كه تو نميداني عاشورا چه خبر است.يعني با نهضت و حكمت امامحسين(علیه السلام) در جهان اسلام معناي زندگي عوض شد
روز عاشـورا نميداني كـه هست
ماتم جـاني كه از قرني بـه است
پيش مؤمن كي بود اين قصّهخوار
قدر عشق گوش، عشق گوشوار[1]
.
[1] - «مثنوي»، مولوي، دفتر ششم.
2 کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده